آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!
وقتی این روزها نگاهی به تیتر روزنامهها و خبرگزاریها میاندازم بیش از اینکه روابط دیپلماستی فکرم را مشغول کند در این فکر بودم که پس این آمریکا چه غلطی دارد میکند؟! چرا حواسش را جمع نمیکند که بی خودی وارد آبهای ایران نشود! مگر بیکار است که بخواهد به دست و پا بیفتد که آقا اصلا اینها قصدی نداشتند و برای هواخوری با کلی تجهیزات نظامی وارد آبهای ایران شدهاند.
اما بازهم خدا را شکر که این ماجرا با چند تماس و پیامک فدایت شوم خاتمه پیدا کرد و مهمانان آمریکایی بعد از صرف شام و نوش جان کردن دوغ اصیل ایرانی در آبهای بین المللی رها شدند. چه چیزی بهتر از اینکه این ماجرا با خوشحالی و پیام توئیتری جناب وزیر تمام شود و جناب کری هم با کمال رضایت از این اقدام سریع، کمال تشکر را داشته باشد. این بار هم این داستان از راههای میانبر در پسکوچههای مذاکرات به مقصد خود رسید. این روزها مهم به مقصد رسیدن است اما اینکه چه مقصدی اهمیت چندانی ندارد!
آخر من ماندهام که چرا این رسانهها این داستان جزئی را اینقدر بزرگ می کنند؛ مگر چه شده است آقا! این چه طرز برخورد با دوستان عزیز آمریکایی ما هست؟ مگر اتفاقی افتاده که مقامات آمریکایی خواسته باشند عذرخواهی کنند؟ اصلا ما باید عذرخواهی کنیم که استقبال خوبی از مهمانان آمریکاییمان نداشتیم! مگر شما قصد دارید درهای باز شده تمدن جهانی را بر روی ما ببندید؟ مگر نمیدانید ما این روزها در دوران پساصلح و توافق هستیم؟!
اصلا شاید بندگان خدا داشتند توپبازی میکردند و توپشان در آب افتاده و این امواج خروشان خلیج فارس بی خبر از همه چیز توپ را به طرف ما آورده است. از خدا بیخبرها آمده بودند توپشان را بردارند و بروند سراغ زندگیشان!
حکایت ما، قصه همین بازیها است و این بار هم توپ بازی این دلقکهای وحشی جز گل به خودی حاصل دیگری نداشت و چهره بزک شده امروز آنها را نمایانتر کرد. در میان این بازیها، پدر پیرمان بازی دیپلماسی را خوب یادمان داده بود، حالا شاید این روزها خسته شدهایم و بازی یادمان رفته است، اما فراموش نخواهیم کرد که در زمین او آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. در روزهایی که قلب غیرت در رآکتور عزت جریحهدار شده است، شاید به زانو در آمدن آمریکاییها التیامی بر این زخم باشد، اما بازی دیپلماسی این قصه را زود پایان داد و ای کاش جراحت قلب رآکتور هم به همین زودی تمام میشد.