موثر تر از دولت!
چندی پیش بعد از وقوع زلزله کرمانشاه در کوچه پس کوچههای شهرمان قدم میزدم. به طور گسترده شاهد همیاری و همدردی همه اقشار مردم بودم. گروهی کمکهای خود را تحویل مراکز آموزشی زبانهای خارجه میدادند. گروهی به حسینیهها و مراکز هلالاحمر مراجعه میکردند. وقتی به چهارراه اصلی محله رسیدم در سمتی از آن در نزدیکی پارکی چندجوان غرفهای زده بودند و کمکهای مردمی را جمعآوری میکردند و در سمت دیگر چهارراه، خانمهایی با لباس هلالاحمر مقابل درب بسته مسجدی مشغول همین کار بودند.
سوال مهم این است در داستان زلزله کرمانشاه، مساجد تا چه حد موثر واقع شدند و نقش محوری داشتند؟ روزگاری نه چندان دور در غوغای جنگ هشت ساله تحمیلی، مساجد محور بودند، جمعآوری کمکها و توزیع آنها، اعزام نیروها و تقسیم آنها همه در مساجد صورت میگرفت. اما در فاصله سالهای بعد از جنگ تحمیلی ایجاد سازمانهای مختلف و متعدد و خارج کردن اداره امور مردم از دست خودشان باعث شده است تا مساجد کارکردهای اجتماعی خود را از دست بدهند. مساجد میتوانستند در نظام جمعآوری کمکها در شهرهای مختلف و نظام توزیع کمکهای مردمی بین مردم کرمانشاه نقش تعیینکننده داشته باشند. اما چقدر نقش خود را به خوبی ایفا کردند؟ چند درصد مساجد ما پرچمدار جمعآوری کمکهای مردمی و به خط کردن ظرفیتهای محله خود برای کمک به زلزلهزدگان بودند؟ و مساجد کرمانشاه چه میزان توانستند در توزیع کمکها بین مردم زلزله زده مؤثر باشند؟ اگر مساجد نظام اطلاعاتی مشخص از محله خود و افراد ساکن آن داشتند میتوانستند به عنوان نهادهای کوچک و تأثیرگذاری که در سراسر شهرها و روستاها حضور دارند سردرگمی و بیبرنامگی سازمانهای دولتی در امر توزیع کمکها را جبران کنند.
حال سؤال مهمتر این است که این مساجد چطور توان تأثیرگذاری و کمکرسانی به مردم در برابر زلزلههای فرهنگی با ریشترهای بالا که اعتقادات مردم را ویران میکنند دارند؟