«ساده زیستن» چگونه است؟!
سادگی مهم ترین فضیلت و مادر همهی فضائل است. یعنی آنچه که «بود» ماست با «نمود» ما یکسان باشد و سعی ما بر این باشد که به بهسازی درونمان همت داشته باشیم نه اینکه به دنبال ظاهرسازی بیرونمان باشیم. پس سادگی یعنی ترجیح بهسازی #باطن خود بر زیباسازی ظاهر خود.
انسان ساده دربارهی خودش صحبت نمیکند. فقط کار میکند مانند طبیعت. یک بلندگو دست نمیگیرد و بگوید تا حالا این کارها را کردهام، الان مشغول این کار هستم و در آینده این کار را خواهم انجام داد.
انسان ساده، هر چند که از خودش صحبت نمیکند ولی همه دربارهی او میدانند. چون بودش با نمودش یکی است و یک نوع شفافیت دارد. یعنی ظاهر و باطنش یکی است. انسانهای غیرساده هزار نوع حرف دربارهی خودشان میزنند ولی هیچ کس آنها را به خوبی نمیشناسد. چون بود و نمودشان یکی نیست.
ستایش و نکوهش در انسان ساده، مؤثر نیست. چون فقط به بودش توجه دارد و نه به نمودش. هرچه هم که ستایش بشود ولی وقتی به بودش توجه میکند میبیند که دیگران اشتباه میکنند. این ستایش و نکوهش مثل نسیمی است که فقط کوه، آن نسیم را حس میکند ولی نمیتواند کوه را ذرهای جابه جا کند.
دلیلتراشی برای انسان ساده وجود ندارد. البته استدلال با دلیل تراشی متفاوت است. در استدلال ابتدا نمیدانیم که به چه مقصودی خواهیم رسید. دستمان را در دست استدلال میگذاریم و به هر کجا که برود ما نیز میرویم ولی در دلیل تراشی یک عقیده یا احساس یا خواستهای داریم ولی میخواهیم در برابر دیگران خودمان را یک انسان عقلانی جلوه دهیم. برای همین به دنبال تدارک دلیل هستیم.
انسان ساده سعی در متقاعد کردن دیگران ندارد بلکه فقط تجربه خود را به دیگران به اشتراک میگذارد. بیشتر بحثهایی که میکنیم برای این است که میخواهیم تفوق خودمان را نشان دهیم و این همان توجه به نمود است.
انسان ساده همان طور که فکر میکند با همان الفاظ و سادهترین آنها، فکر را به گفتار تبدیل میکند و نه زیاد از حد میگوید و نه کمتر و هیچ ابهام و ایهامی نیز ندارد. ولی انسان غیرساده وقتی میخواهد سخن بگوید از کلمات پیچیده و سخت استفاده میکند و یا آن قدر مختصر صحبت میکند و یا از ابهام و ایهام استفاده میکند چرا که میخواهد نشان دهد که من انسان باسوادی هستم و خیلی معلومات دارم و شما صحبت من را متوجه نمیشوید.
پ ن: این متن خلاصهای از ۴سخنرانی استاد ملکیان در موضوع سادگی و سادهزیستی میباشد.