بچه محله امام رضا (علیه السلام)

بچه محله امام رضا (علیه السلام)
محسن ذوالفقاری
بچه محله امام رضا (علیه‌السلام)
طبقه بندی موضوعی

آیا عصر جدید پایانی بر کلیشه «حضور سلبریتی‌ها تنها دلیل دیده‌شدن برنامه‌ها» است؟

برنامه‌ای که قبل از پخش آن، با هیاهوی رسانه‌ای همراه باشد؛ مجری‌اش احسان علی‌خانی باشد؛ داورهایش چنین و چنان باشند؛ قابل پیش‌بینی بود که می‌تواند جزء پربازدیدترین برنامه‌های صداوسیما بشود. ولی همه این عوامل، دلیلِ اصلی این محبوبیت و مقبولیت عصر جدید نیست؛ دلیل اصلی را باید در تفاوت این برنامه با دیگر برنامه‌های سرگرم‌کننده رسانه ملی پیدا کرد.

زمان پخشِ وسط هفته، اعلام نتایج با رأی شگفتانه مردم، حواشی و کل‌کل‌های داوران، حس‌وحالِ رقابت شرکت‌کنندگان وپخش پشت‌صحنه‌های جذاب، برخی جذابیت‌های ظاهری و تفاوت‌های مشهود و نمایان عصر جدید با دیگر برنامه‌های تولیدی است ولی دلایل اصلی که عصر جدید را عصر جدید کرده است؛ نیست!

به نظر می‌رسد مهمترین دلیل دیده شدنِ عصر جدید، دیده شدن مردم است. عصر جدید به خوبی توانسته است فرصت عرض اندام ستاره‌های مردمی را فراهم کند و برنامه‌ی ستاره‌سازِ مردم بشود. عصر جدید کم و بیش با توجه به ظرفیت خود، در فرصت‌ها و بزنگاه‌های مناسب در کنار استعدادهای نمایشی در دیده شدن هر نوع استعداد، موفق عمل کرده است؛ از چایی‌ریز ساده و مشکلات معیشتی‌اش تا نویسنده‌ی مشهور و دغدغه‌های فرهنگی‌اش! این رویکرد مثبت عصر جدید، کلیشه‌ چند ساله«حضور سلبریتی‌ها دلیل دیده شدن برنامه‌ها» را شکست و به همه اثبات کرد که می‌شود با مردم، برای مردم بهترین‌ها را ساخت و عرصه تلویزیون را صحنه حضور همه مردم کرد.

نکته‌ای که در خصوص این برنامه باید از آن غفلت نکنیم این است که آن طرف روی سکه هم ببینیم. یعنی درست است که عصر جدید مردم را وارد صحنه کرده است و سلبریتی‌زدایی کرده است ولی از طرف دیگر از همین مردم عادی دوباره سلبریتی می‌سازد! حال سؤالی که از دو روی سکه عصر جدید با آن مواجه هستیم این است که آیا پدیده سلبریتی فرصت است یا تهدید؟ آیا باید آن را ستایش کنیم یا نکوهش؟ آیا باید آن را تقویت کنیم یا تضعیف؟

پرداختن به مسئله سلبریتی از آن مسائلی است که تبدیل به تابو اجتماعی شده است و حرف زدن در مورد تابوها بس دشوار است. ولی معتقدم همه تابوها خوب یا بد، نشانه توجه مردم هستند. در واقع اگر مردم به آن توجه نداشتند که اصلاً تابو نمی‌شدند! سلبریتی را می‌توان گفت همان انسان‌های مشهور و محبوب اجتماعی هستند که یکی از پدیده‌های مهم فرهنگ عامه‌پسند در جوامع امروزی را شامل می‌شوند. واقعیت امر این است که سلبریتی‌ها خیلی مهم‌تر از آن چیزی هستند که ما تصور می‌کنیم؛ چرا که در مقایسه با سازمان‌ها (به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای مدرن اجرای سیاست‌های عمومی) ویژگی‌های متفاوت و البته جذابی دارند.[1]

شاید با تقسیم سلبریتی‌، به سلبریتی «مشهورِ مشهور» و سلبریتی «متخصصِ مشهور» و ذکر نقاط قوت و ضعف هرکدام به تحلیل بهتری از سلبریتی و برنامه عصر جدید برسیم.

شهرت که فصل مشترک هر دو می‌باشد؛ بیش از آنکه به «فراموشی» پیوند خورده باشد، با «به‌‌یادسپردن» تعریف می‌شده است. شهرت با سختی‌های بیشتری به دست می‌آمد، اما در مقایسه با امروز عمر طولانی‌تری نیز داشت. تا همین پنجاه سال پیش، شهرت با کارهای خارق‌العاده یا صفات بی‌نظیر ساخته می‌شد، با تصمیمات دوران‌سازِ سیاسی یا نظامی، با شجاعت، مهارت یا مقاومت‌های به‌یادماندنی. شهرت کاخی ظریف بود که آجربه‌آجر بالا می‌رفت و شبانه‌روز باید از آن محافظ می‌کردند. این حساسیت و شکنندگی نه‌فقط دربارۀ نخبگان سیاسی و اجتماعی، بلکه دربارۀ ورزشکاران و ستارگان سینما نیز مصداق داشت. الیس کشمور می‌گوید در دهۀ ۱۹۶۰ بازیگرانی مثل الیزابت تیلور حتی برای پایین‌آمدن از راه‌پلۀ هواپیما روزها تمرین می‌کردند تا عکس‌هایی که در چنین موقعیت‌هایی از آن‌ها گرفته می‌شد، «مثل پرتره»، بی‌نقص و همه‌چیزتمام به نظر برسد. آداب و قواعد بسیار سخت‌گیرانه‌ای برای ظاهرشدن آدم‌های مشهور، و علی‌الخصوص ستارگان سینما، در فضای عمومی وجود داشت. کمپانی‌های فیلم‌سازی زندگیِ روزمرۀ ستارگانشان را پنهان می‌کردند و اطلاعات مربوط به آن‌ها را ذره‌ذره و قطره‌چکانی در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دادند. با این میزان از رازوارگی، آن‌ها «همچون خدایان و در سطحی بالاتر از انسان‌های میرا به نظر می‌آمدند». انسان‌هایی کامل که از موهبت‌هایی نادر برخوردار بودند و کوچک‌ترین رسوایی‌های اخلاقی می‌توانست شخصیت آن‌ها را نابود کند یا آینده‌شان را از میان ببرد. اما آن دورۀ درخشش و سخت‌گیری در دهه‌های پایانی قرن بیستم رو به افول گذاشت[2] و در دوره‌‌ی جدید با ظهور «مدونا» و «کیم‌کارادشیان» شاهد اتفاقاتی بودیم که می‌شود بدون تخصص و صفت ویژه‌ای و فقط با حضور و در میان گذاشن زندگی حضوصی و با تکلفی بی‌حد و حصر، سلبریتی شد و درخشید. این نوع از سلبریتی‌ها از هر گونه تخصص و تعهدی بری و فقط به دنبال دیده شدن به هر قیمتی هستند و در مصاحبه‌هایشان با فراغ بال از ترس‌ها و ضعف‌هایشان می‌گویند، به اشتباهاتشان اعتراف می‌کنند، هر فکر مسخره‌ای که از ذهنشان می‌گذرد به زبان می‌آورند، در مورد هرچیزی حرف می‌زنند. همه این موارد برای تخریب و محکومیت شهرت‌های پاکیزه و اتوکشیده کافی است تا این دست از افراد یک قدم جلوتر باشند. نکته قابل توجه در این نوع سلبریتی‌ها این است که شهرت آن‌ها در ذهن‌ها نمی‌ماند، بلکه تصویری است که همین الان جلوی چشممان است یا آوایی است که همین الان به گوشمان می‌رسد. به واسطه این‌که این نوع سلبریتی‌ها شهرت پیوندشان را با کارها و استعدادهای خارق‌العاده از دست داده‌اند، مشهور شدنشان ساده‌تر از گذشته شده است ولی مشهور‌ماندنشان به مراتب سخت‌تر! لذا این افراد برای دیده شدن همیشه نیاز به حضور و وقت گذاشتن‌های طولانی دارند که اگر همین وقت و انرژی را صرف تخصصی کرده بودند و سختی آن را میچشیدند در «مشهور ماندن» راه آسان‌تری در پیش داشتند.

بدیهی است که عصر جدید از این نوع سلبریتی‌ها در صحنه نیاورده است و نمی‌آورد و نمی‌تواند بیاورد! چرا که برنامه بر محور استعداد است و گفتن از هر دری و زندگی خصوصی و... استعداد و مهارت خاصی لازم ندارد. (البته که در بعضی برنامه‌های تلویزیونی شاهد حضور چنین افرادی بودیم و صدای کمتر کسی درآمده است) ولی مسئله‌ای که عصرجدید در آن بسیار مؤثر بوده است این است که به همه کسانی که دنبال دیده شدن و تأثیرگذاری هستند فهماند که برای دیده شدن و «مشهور ماندن، نه مشهور شدن» باید تلاش واقعی کرد، سختی مضاعف کشید، صبور باشی و از شکست ناامید نشوی.

و اما داستان سلبریتی‌های «متخصص مشهور» متفاوت است. تفاوت اصلی‌شان در سعی و تلاش چندین و چند ساله‌شان هست که در رشته و تخصص خود صاحب فکر و ایده و سبک می‌شوند و حرفی برای گفتن دارند و شهرت آن‌چیزی است که در طول مسیر به آن می‌رسند ولی همین شهرت را به دلیل اهمیت کارشان همانند کاخی مجلل شبانه‌روز از آن مراقبت می‌کنند تا کمترین آسیبی ببیند.

عصر جدید با دست گذاشتن بر روی قشر بااستعداد و انجام رقابتی جذاب بین این افراد با یک تیر چند نشان می‌زد! اول از همه ره چندین چند ساله‌ای که افراد مستعد برای دیده شدن باید طی می‌کردند یک شبه می‌پیمایند! دوم اینکه شرکت‌کنندگان و ببینندگان این برنامه میفهمند که علاوه بر تلاش و پشت‌کار، باید خلاقیت و جذابیت هم چاشنی کارشان داشته باشند تا زحمت و تلاششان بهتر و زیباتر دیده شود و مورد پسند عامه مردم قرار گیرد. سوم اینکه عصر جدید در قبال این موقعیتی که برای آن‌ها فراهم کرده است انتظار مسئولیت اجتماعی از آن‌ها دارد چرا که معتقد است سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی به بار می‌آورد. در اثنای برنامه و گپ و گفت‌های بین احسان علی خانی و داوران با شرکت‌کنندگان شاهد قول و قرارهایی برای انجام اتفاقات زیبا هستیم. خود برنامه و داوران نیز پیشقدم از همه هستند. از کمک به مردم سیل‌زده بگیرید تا حمایت از خیریه مجازی سایه!

سلبریتی «متخصص مشهور» همان‌طور که از اسمش پیداست به خاطر تخصصش مشهور شده است لذا برای «مشهور ماندن» باید در حوزه تخصص خود عمل کند و حرف بزند و برای سرمایه اجتماعی که دارد اقدامات فراوانی انجام دهد و خارج شدن از هر کدام(یعنی انجام امور نامتناسب، حرف‌زدن‌های غیرتخصصی، عدم انجام فعالیت‌های اجتماعی و سوءاستفاده از اعتماد مردم) می‌تواند برای خود و جامعه خطرآفرین باشد. عصر جدید تا به حال با این زاویه نگاه به خوبی توانسته است علاوه بر زدودن سلبریتی‌های بالفعل در ساخت و تربیت سلبریتی‌های بالقوه موفق عمل کند. باشد که در این مسیر موفق باشد و در آینده از این سلبریتی‌های بالفعل‌شده در عصر جدید، همیشه اخبار خوب بشنویم و ببینیم.

در نهایت باید بگویم که سلبریتی‌ها از هر دو نوع ذکر شده، بخواهیم یا نخواهیم، مردم به خصوص قشر جوان و نوجوان جایگاه و اهمیت بالایی به آن‌ها می‌دهند و چه‌قدر برای محبوبیتشان ارزش قائل هستند؛ و اگر متوجه باشیم که خود همین اعتماد مردم چه‌قدر سرمایه اجتماعی برای کشورمان هست؛ و اگر باور داشته باشیم که عموم مردم واقعاً بهترین پشتیبان نظام جمهوری اسلامی هستند؛ شاید خیلی بهتر از گذشته، محبوبیت سلبریتی‌ها را که جزئی از این مردم و دلسوز این مردم هستند، فرصت می‌دانستیم و و حمایت‌ها و فعالیت‌های ایجابی اقدامات آن‌ها را جهت‌دار می‌کردیم تا هم مشارکت مردم را برای فعالیت‌های اجتماعی عام‌المنفعه بیشتر جلب می‌کردیم و هم محبوبیت و آبروی نظام و دولت را پیش‌ِ همین مردم بیشتر می‌کردیم. عصر جدید در این عرصه هنرمندانه و به بهترین شکل ممکن موفق عمل کرده است.



[1] . سلبریتی‌ها و بازاریابی سیاست‌های عمومی، جعفری هفت‌خوانی، نشریه تأملات، شماره2، ص158

[2] . آیا در دنیای آدم‌های مشهور شایسته‌سالاری حکم‌فرماست؟ ، محمدملاعباسی، سرمقاله یازدهمین شماره فصلنامه ترجمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۸
محسن ذوالفقاری

نماز عید سعید فطر و مسیر رفتن به مصلی و برگشت از آن بهانه خوبی شد تا با یکی از رفقا مباحثه خوبی داشته باشیم و از وقتمون حداکثر استفاده را بکنیم.
بعد از احوال‌پرسی‌ها روال ایشان بحث را اینجوری شروع کردند که الان مسجد شاید در زندگی امروزی ما چندان اهمیتی ندارد و زندگی‌های الان آن قدر پیچیده و مشکل شده است که مسجد و فعالیت در آن در اولویت‌های اول قرار نمی‌گیرد و کسی مثل من به خاطر شرایط کاری که دارم شاید فقط جمعه‌ها در محله خودمان باشم و در طول هفته در تمام شهر میچرخم و این باعث شده از فضای فعالیت در مسجد اجباراً فاصله بگیرم!
در جوابش گفتم: اینکه در زندگی‌های جایگاهی ندارد و مردم به آن اهمیتی نمی‌دهند ناشی هزاران دلیل است (که مفصل درموردش صحبت کردیم اینجا مجال بیان نیست!) ولی اینکه شما نمی‌توانی به علت مشغله و شرایط کاری که داری در مسجد محله فعالیت کنی بحث دیگری است. اول از همه ما به مسجد نیازمند هستیم نه مسجد به ما و صرف حضورمان در مسجد موضوعیت دارد حال هر کجا می‌خواهد باشد! شما هر جای شهر هم که باشی می‌توانی در اوقات نماز خودت را به مسجدی برسانی و با حضور خودت در آن اخذ زینت کنی و از برکات آن بهره‌مند بشوی. در ثانی درست است که شما در طول هفته نمی‌توانی در مسجد محله حاضر باشی ولی همان جمعه‌ها و ایام تعطیل با حضور مداوم خود می‌توانی با اهل مسجد آشنا شوی در حد خودت با جان و مال و... به مسجد خدمت کنی!

در راه برگشت بحثمان به سمت آسیب‌شناسی در حوزه سیاستگذاری در امر گفتمان‌سازی رفت و هر دو از این امر ناراحت بودیم که چرا خطبا و علمای ما در این حوزه کم‌تر صحبت می‌کنند و این موضوع را جزء تذکرات دائمی خود به ملت قرار نمی‌دهند تا اهمیت این امر جا بیفتد و در همه اذهان قرار بگیرد چرا که در فرهنگسازی مرحله اول تغییر اذهان و ذهنیت‌ها است!

در نزدیکی دانشگاه طبق سنت هر ساله در عید فطر به کله‌پزی رفتیم! باید بهتون بگم آن‌جا هم ول کن ماجرا نبودیم و بحث جدیدی با عنوان معماری مسجد شکل گرفت! این موضوع چون مرتبط با رشته و تخصص ایشان (معماری) بود من بیشتر مستمع بودم. اینکه چی گفتند قرار شد خودشون در قالب یک یادداشت بنویسند! قول میدم هر موقع نوشتند بازنشرش کنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۸
محسن ذوالفقاری

همه فوتبال‌دوستان و حتی کسانی هم که اندک رابطه‌ای با فوتبال ندارند به برکت رسانه‌ها «محمد صلاح» را میشناسند. ستاره مصری تیم لیورپول که تیمش را تهدید کرده بود در صورت ورود بازیکنی از رژیم صهیونیستی این تیم را ترک می‌کند.
فوتبالیستی که ثابت کرده است تبلیغ یک مکتب و اندیشه فقط از راه‌های پیچیده دولتی و بودجه‌های هنگفت حکومتی نیست، بلکه هر کسی می‌تواند با تخصص در حرفه خود به گونه‌ای عمل کند که موثرترین فرد در گسترش تفکر دینی باشد که این بهترین و کم‌هزینه‌ترین شکل تبلیغ است.
محمد صلاح نه آخوند است! نه سازمان و تشکیلاتی دارد! نه آدمِ کسی یا کسانی است که برای کارهایی که انجام می‌دهد پول بگیرد! ولی او توانسته است با اعمال و کردارش بهترین مبلغ اسلام در اروپا و جهان باشد.
درخشش صلاح تا جایی پیش رفته است که طرفدارانش از حرکات، شکل پوشش و موی سر و ریش او تقلید می‌کنند؛ پس از هر گلی سجده می‌کنند و آهنگ‌ها و سرودهای اسلامی را زمزمه می‌نمایند. در یکی از آهنگ‌هایی که برای او سروده‌اند این مضمون نهفته است: «صلاح به مسجد می‌رود، همان مکانی که من هم دوست دارم به آنجا بروم.» در نهایت صلاح توانسته است در فضای عمومی اروپا، دین خود را به خوبی معرفی کند و تصورات غلطی که داعش از اسلام ساخته را اصلاح کند.
اخیراً نیز دانشگاه استنفورد طی مقاله‌ای اعلام کرده‌است؛ از زمان حضور او در لیورپول میزان توییت‌های اسلام‌ستیزی در این شهر کاهش ۵٠ درصدی و جرائم نیز کاهش ١٩ درصدی داشته است.
حقیقتا باید بگویم صلاح، صلاحیتِ تبلیغ اسلام را دارد!

پ ن١: کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم/الکافی، ج٢، ص٧٨

پ ن٢: از محمد خودمون نوشتم؛ گفتم از محمد اونا هم بنویسم! دم هر دو محمد گرم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۵۶
محسن ذوالفقاری

شاید با خواندن این توییت اول از همه لبخند بر لبانتان بیاید. ولی با روالی که اکثر مساجد ما دارند که خودتون هم میدونید و لازم به توضیح نیست مقاومت و مبارزه تنها راه نجات است نه فرار کردن و دور زدن!
اگر باور و یقین داریم مسجد سنگرمان است و فعالیت‌هایمان باید با محوریت مسجد باشد باید هم، سختی بکشیم و مبارزه کنیم تا پیروز شویم و مسجد را از چنگال افکار بی‌پایه و اعمال بی‌اساس نجات دهیم و آن را به جایگاه واقعی‌اش برسانیم نه اینکه به علت سختی‌ها و مانع‌تراشی‌ها و سنگ‌اندازی‌ها از مسجد قهر کنیم و به حسینیه‌ها و فرهنگسراها و دیگر مراکز فرهنگی پناه بیاوریم. البته که منکر فعالیت در این اماکن نیستیم ولی وقتی مسجدی داریم با چنین ظرفیتی که خودش پیام است و تربیت چرا آن را رها کنیم!


پ ن١: لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ #مساجد یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً. الحج/۴٠
دفاع از مسجد واجب است و دفاع همیشه با مبارزه و مقاومت همراه بوده است!

پ ن٢: همان‌گونه که ستم‌ها یکسان نیست بلکه درکات متفاوت دارد و ستمکارترین انسان‌ها کسی است که نگذارد در خانه خدا، نام صاحب خانه برده شود، دفاع‌ها و جهادها نیز درجاتی دارد؛ زیرا دفاع گاهی برای آب و خاک، و گاه برای صیانت مراکز دینی است. به یقین دفاع برای حفظ مراکز عبادی که مرکز توحید و اصلاح جامعه و سبب آبادی زمین است، از مقدس‌ترین دفاع‌هاست؛ زیرا اگر مراکز دینی حفظ شود، در پناه آن، آب و خاک وطن نیز محفوظ و آباد است. اما اگر این مراکز مصون و معمور نماند جامعه فاسد می‌شود؛ زیرا فساد جوامع بر اثر ویرانی مراکز دینی است و با فساد جامعه تمامیت ارضی آسیب میبیند و استقلال و آزادی آن‌ها از بین می‌رود. (تفسیرتسنیم، آیت‌الله جوادی آملی، جلد۶ ،صص٢٣١-٢٣٣)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۸
محسن ذوالفقاری

چند روز پیش با بعضی از عوامل برنامه «عصرجدید» به دیدار جانبازان اعصاب و روان رفتیم. بعضی از آن‌ها بیش از سی سال تحت درمان و کنترل بودند.
یکی از آن‌ها می‌گفت: ١۴ساله دخترم رو ندیدم. الان داره عروس میشه ولی بازم نمیارنش پیشم!
دیگری گوشه تختی نشسته بود و دست‌های قلاب شده‌اش را محکم به سرش فشار می‌داد.
جانبازی دیگر با شوخی و خنده گفت الان که حالم خوبه بیا باهم گپ بزنیم که بعداً از دستم فراری میشی!
و...

ولی از همه جالب‌تر حال و هوای بچه‌های عصر جدید بود. دکتر سید بشیر حسینی مشعوف لحظات واقعی پارادوکسیکال شده بود. سکوتی پر از حرف! خنده‌های تلخ! کف زدن‌هایی با اشک!
آریا عظیمی‌نژاد انگار آهنگ تلخ و شیرین خاطرات این دلاورمردان را مرور می‌کرد و از گوشه چشمش اشکی جاری بود!
ایمان قیاسی گوشه و کنار با جانبازان خوش و بش می‌کرد و درد و دل آن‌ها را گوش می‌کرد و اشک می‌ریخت!
ارشا اقدسی که همه مبهوت حرکات نمایشی او هستیم؛ خود چنان مبهوت سکنات اخلاقی آن‌ها شده بود که به دیوار تکیه داده بود و فقط به چهره جانبازان خیره شده بود!
بیرون از آسایشگاه وقتی در حال خوش و بش بودیم به حاجی دلبریان گفتم: «آقا ارشا هم دائم عقب ایستاده بود.» ایشان رو به ارشا کردند و گفتند: از آخر مجلس شهدا را چیدند! ارشا هم گفت: «من ۴تا از رفقام جلوی چشم‌هایم فوت شدند ولی مثل اینجا، این قدر متاثر نشدم!»
خلاصه در این دیدار غیرت را لمس کردیم، شرف را به تماشا نشستیم، بهای دفاع از ناموس و وطن را با اشک و لبخند تحسین کردیم و دلیل احساس پاکمان برای ستایش جوانان غیور و سربلند آن روزهای جنگ تحمیلی را درک کردیم.

پ ن: عصرجدید و نسل جدید مدیون این گل‌های نازنین جانبازان عزیز است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۴
محسن ذوالفقاری

قهرمانی پرسپولیس بهانه خوبی شد تا در مورد قهرمانِ پرسپولیس بنویسم. قهرمانی که در بیرون از مستطیل سبز فوتبال هم محترم است! چپ پایی که راه راست را می‌رود! بنامی که دنبال گمنامی است! سلبریتی که پیج اینستاگرامش آدم را به‌ وجد می‌آورد! دفاع چپی که مدافع پا به توپ شهداست! فوتبالیستی که اگر پنج‌شنبه‌ها درگیر تمرین و مسابقه نباشد، در جوار شهدای بهشت زهرا به خصوص بر سر مزار شهید ابراهیم هادی پیدایش می‌کنی!
باید بگم که حاجی قرمزها، محبوب آبی‌ها هم هست! حبیب دوست‌داشتنی سرخ آبی‌ها زودتر به میدان بیا...

پ ن: خوشا به حالتون پرسپولیسی‌ها که قهرمانی چون «محمد انصاری» دارید! قهرمانی و قهرمانتون نوش جانتون!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۷
محسن ذوالفقاری

١. اینکه در بعضی از مدارس موسیقی و رقص آموزش داده می‌شود دور از انتظار نیست ولی چرا تمام فیلم جشن‌ها از یک آهنگ خاص استفاده شده است؟!
٢. اینکه از این سبک فیلم‌ها فراوان هست؛ دور از واقع نیست ولی چرا بعد از بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع معلمان، این‌چنین نشر پیدا می‌کند؟!
٣. اینکه برگزاری چنین جشن‌هایی دور از شأن و جایگاه مدرسه هست؛ قبول می‌کنیم ولی چرا اکثر دانش‌آموزان این سبک از شعرها را حفظ هستند و هم‌خوانی می‌کنند؟!
۴. اینکه همه به این کلیپ‌ها به روش‌های مختلف واکنش نشان دادیم و همه را بازخواست کردیم؛ بد نیست ولی چرا خودمان متخصص نمی‌شویم و مثل گروه به اضافه خنده و عمو جعفری در جهت شادی و نشاط سالم دانش‌آموزان قدمی برنمی‌داریم؟!
۵. اینکه خواسته و ناخواسته در بهتر و بیشتر دیده شدن کلیپ‌های رقص و آواز دانش‌آموزان مشارکت داشتیم حرفی نیست ولی چرا در ترویج کارهای خوبی که در مدارس اتفاق می‌افتد عکس‌العملی نشان نمی‌دهیم؟!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۳
محسن ذوالفقاری

نماهنگ «کربلای تو همین‌جاست» مهمان نگاه حاج قاسم سلیمانی شد
لبخند رضایت او برای ما کافیست...
الحمدالله

پ ن١: با هم عهدی در تیم رسانه‌ای عهد، بهترین کارها را تولید و توزیع کردیم. بازم #الحمدالله .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۸
محسن ذوالفقاری

خونه‌ی دوقلوها که در آن خاطرات خوش جشن تولدهایشان ثبت شده بود امسال به زیر گِل رفت و به خواب هم نمی‌دیدند دیگر جشن تولدی برایشان برگزار شود ولی ما سعی کردیم گُل لبخند بر لبانشان بنشانیم چرا که معتقدیم همین لبخندهای کوچک، کارهای بزرگ می‌کند.

پ ن: تشکر ویژه از دکتر #سید_بشیر_حسینی و گروه #به_اضافه_خنده (عمو خندان و آقا باریکلا) که به مدارس پلدختر رفتند و دل و جان بچه‌ها را صفا دادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۶
محسن ذوالفقاری

قبل‌ترها در مورد مدارسِ بدون در و دیوار فنلاند نوشته بودم و با خود آرزو می‌کردم کاش روزی مدارسمان به این سمت و سو برود و بچه‌ها با عشق و علاقه درس بخوانند و در و دیوار مدرسه آن‌ها را محصور نکند.
امروز وقتی به مدرسه تازه باز شده‌ای در پلدختر رفتم؛ آرزویم برآورده شد! مدرسه‌ای که از سر تقدیر زمانه، بدون در و دیوار شده بود! هنوز وارد مدرسه نشده بودم که دانش‌آموزی گفت: «آقای دوربینی! ازمون عکس بگیر و بگو ما سیل‌زده هستیم و همه خونمون رفته زیر گِل! ولی ما بازم درس می‌خونیم! ما دوباره شهرمون رو می‌سازیم!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۴
محسن ذوالفقاری

داستان جشن تولد دخترک ما از اینجا شروع می‌شود که وقتی برای درمان دندان درد خود به درمانگاه ارتش مراجعه می‌کند آن قدر مورد سیل محبت دکتر قرار می‌گیرد که او را به جشن تولد ساده‌ای که مادرش، تنها پناهگاهش، برایش تدارک دیده بود دعوت می‌کند. دکتر هم برایش سنگ تمام می‌گذارد و با هماهنگی فرماندهش و همکاری رفقایش جشن تولد مفصلی در سالن تئاتر شهرستان پلدختر‌[١] برگزار می‌کند و دل و جان دخترک را صفا می‌دهد.

١. قسمت شرقی شهرستان #پلدختر از سیل در امان مانده است.

پ ن: امیرالمؤمنین: هر کس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید.
نهج‌البلاغه، حکمت٢۵٧

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۴
محسن ذوالفقاری

زنگ تفریح بود که به مدرسه رسیدم. چندتا از بچه‌ها در جنب و جوش بودند و بحث کمک به سیل‌زده ها در آن‌ها گُل گرفته بود. تصمیم گرفته بودند از چاشت روزانه و پول توجیبی خودشون بزنند و به مردم سیل‌زده کمک کنند. دور معاون تربیتی خودشون جمع شده بودند و یکی یکی پول‌هاشون رو به ایشون می‌دادند. همان زنگ با کارتون، صندوقی درست کردند و از معاونین و معلمان خواستند در کلاس‌ها بچرخند. ایده قشنگ این چند نوجوان کلاس پنجمی شهرک غربی تبدیل شد به #سیل_محبت و مهربونی در مدرسه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۱
محسن ذوالفقاری


نوکری مولا با همه سختی‌هایش به دل و جان آدم می‌چسبد! حال این نوکری در در جوار حرم حضرت امیر، در مضیف حضرت امیر، برای اطعام زائران حضرت امیر باشد؛ بهتر و بیشتر می‌چسبد! همین است که همه السابقون السابقون‌اند تا اولئک المقربون شوند! برای این نوکرها ساعت شیفت ۵صبح بر ٨صبح، گرمای داغ تنور مخبز بر باد سرد کولر صالون، شستشو دیگ بر بسته‌بندی غذا توفیری ندارد!
در میدان رقابت نوکری است که هر کسی هر کاری از دست و پنجه‌اش بربیاید به نحو احسن انجام می‌دهد!

پ ن١: فیلم مربوط به فینال مسابقات گوشت و نخود کوبیدن برای آماده کردن قیمه نجفی است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۷
محسن ذوالفقاری

چسبید! خیلی هم چسبید! فوتبال را می‌گویم! فوتبالی که با تیم مضیف العتبه العلویه بازی کردیم! بالاخره پچ‌پچ‌ها و کری‌خوانی‌های داخل مطبخ کار خودش را کرد و ما را به مستطیل سبز فوتبال رساند! فوتبالی که پرشور بود ولی پرحاشیه نبود! جنجالی بود ولی کل‌کلی نبود! رقابت بود ولی حسادت نبود! فوتبالی که می‌توانستی اتحاد و همبستگی، عشق و صفا بین دو کشور را نه‌تنها ببینی بلکه لمس کنی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۳۰
محسن ذوالفقاری


بسیجی چون همیشه آماده به خدمت هست، سلاحش همیشه آماده است! گاهی سلاح او، فلش دوربین است، گاهی سیاهی قلم، گاهی تیر کلاش و گاهی هم بیل و گلنگ!
درود بر این جوان خوش ذوق که با سلاح بیل و هنر! حرف حسابش را به شوخی و طنز به برخی مسئولان زد! باشد که به دستشان برسد و بفهمند و به خودشان بیایند!

پ ن: گاهی یک فیلم یک دقیقه‌ایِ ساده اثرش از چندین فیلم سینماییِ فاخر بیشتر است! به شرطی که پشتش اخلاص باشد و اخلاص!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۵
محسن ذوالفقاری

شهدا بیش از هر سال با دستی پر آمده‌اند! دستی پر از نعمت‌ها و فضیلت‌ها! پر از باران و شکوفایی! دست شهدا پر است از حکمت و برکت! شهدا کارشان را خوب بلدند!
قول و قرار زیارت عاشوراهای شبانه برای فراهم شدن مقدمات سفر به مقتل شهدا کاری کرد کارستان!
از همان شروع اولیه سفر انگار شهدا خودشان هماهنگی‌های سفر را انجام می‌دادند! از ثبت‌نام کرده‌ها (بخوانید دعوت‌شدگان) بگیر تا برنامه‌ریزی برای زیارت یادمان ها! شهدا کارشان را خوب بلدند!
ناخواسته یک روز زودتر حرکت کردن از موعد مشخص شده همانا و رسیدن به آخرین شب برنامه بله‌برون شلمچه حاج حسین یکتا همانا! طولانی شدن برنامه بله‌برون و عدم اجازه پلیس راهور به تردد در جاده‌ها و هماهنگی معجزه‌آسا اردوگاه شهید باکری همانا و جاگیری زائران در راه مانده در محل اسکان ما در پادگان ثامن الائمه همانا! شهدا کارشان را خوب بلدند!
ای کاش کسانی که نقشه‌ها می‌کشند برای حذف حسین فهمیده در کتب درسی نوجوانان در این سفر می‌بودند و می‌دیدند شهدا چه می‌کنند با دل و جان نوجوانان! می‌دیدند که در این بیابان‌های طلائیه و فکه چگونه عشق‌بازی می‌کردند! می‌دیدند که در خاک‌های شلمچه چگونه مثل ابر بهار اشک می‌ریختند! می‌دیدند که چگونه به این سرزمین وابسته شده بودند! شهدا کارشان را خوب بلدند!
در این سفر واقعا به عینه دیدم بی‌سیم‌های سرداران جنگ، هنوز هم آنتن می‌دهد! محول الحول و الاحوال ما هستند! هر کدامشان دل‌هایی را هوایی می‌کنند! و در نهایت باید بازهم بگویم شهدا کارشان را خوب بلدند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۵
محسن ذوالفقاری


وضعیت سفید یعنی زندگیِ شیرینِ امیر! یعنی شیرینیِ رفتارِ امیر! یعنی شیرین کاری‌ها و شیرین زبانی های امیر برای شیرین! و در نهایت نرسیدن امیر به شیرین! و رسیدن امیر به شیرینی‌های بهتر زندگی!

پ ن: پیشنهاد می‌کنم از فرصت عید استفاده کنید و سریال وضعیت سفید ببینید. اگه دیدید دوباره ببینید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۰
محسن ذوالفقاری

«۶۰٠ دانش‌آموز مسلمان از مدرسه‌ای در انگلیس به طور همزمان انصراف دادند. این انصراف به دلیل اصرار مدرسه (طبق سیاست‌های نظام آموزش انگلیس) در اجبار کودکان به شرکت در جلسات آشنایی با همجنس‌گرایی بوده است.»
شاید به نظر بعضی از افراد، انعکاس اینگونه اخبار، دور از شأن دانشجو حزب‌اللهی و طلبه انقلابی باشد ولی احساس می‌کنم عدم برجسته‌سازی آن‌ها در داخل کشور، نتایج منفی زیادی به بار می‌آورد.
طبق تجربه، اکثر چالش‌هایی که در غرب اتفاق میفتد، چندین سال بعد، در ایران نیز تکرار می‌شود و ایجاد آگاهی زود هنگام، در دنیای جهانی‌سازی‌شده امروزی، به ایجاد مقاومت فرهنگی با همین مقیاس می‌تواند کمک کند و جهانی پنداری ما را در داخل و خارج تقویت کند و به ما ابتکار عمل بدهد.
همان طور که می‌دانید گروه‌های دینی و قومی زیادی خلاء مقاومت فرهنگی را حس می‌کنند و این در حالی است که موضع اسلامی در قبال آن تا به حال موفقیت نسبی بیشتری داشته است. در جهان غرب، کاربران اروپایی و آمریکایی برای کنترل فحشا به نوعی Whitesharia (شریعت سفیدپوستان) که همان تقلید از مسلمانان می‌باشد نیاز پیدا کرده‌اند.

پ ن١: مقاومت علیه سیاست آموزشی سند٢٠٣٠ فقط به این نیست که منتظر بمانیم تا شورای عالی انقلاب فرهنگی علیه آن بیانیه‌ای بدهد بلکه می‌تواند به این باشد که نهضت‌های فرهنگی این‌چنینی را در مقیاس جهانی به خوبی تحلیل و ترویج کنیم.
پ ن٢: این متن حاصل مباحثه و گفت‌وگو با هم اتاقی خوبم سید مصطفی موسوی می‌باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۵۴
محسن ذوالفقاری

امسال نیز، مراسم دست بوسی از مادران بهتر از هر سال دیگر برگزار شد. امسال دیگر مجبور نبودیم بچه‌ها را اجبار کنیم به دست بوسی! بلکه خود بچه‌ها بی‌قراری می‌کردند تا اسمشان خوانده شود تا به دست و پای مادرانشان بیفتند! حتما خودشون به عینه دیده‌اند که این بوسه‌ها معجزه‌ای می‌کند وصف ناشدنی!
در مراسم افرادی هم بودند که از نعمت مادر محروم شده بودند؛ حس و حال آنها را نمی‌شود به قلم آورد. ای‌کاش در مراسم نبودند.

پ ن١: دوست عزیزی که مادرت، رخ در نقاب خاک کشیده! این عکس‌ها و این متن را بهانه کن و همین الان برو وضویی بساز و برای شادی روح مادر، صفحه‌ای از قرآن بخوان! بعد همان صفحه را ببوس و بوی عطر مادر را استشمام کن.
و اما دوست عزیزی که هنوز سایه‌ی مادر، بر سرت بلند است! در اسرع وقت، برو نزد مادر اما با وضو، دستش را بوسه باران کن و بوی عطر خدا را استشمام کن.

پ ن٢: باید کاری بکنیم که بچه‌ها دست مادرانشان را حتما ببوسند. اسلام دنبال این است. رهبر معظم انقلاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۹
محسن ذوالفقاری

قبل‌ترها مرام پهلوانی در تشک کشتیِ تختی و ابراهیم هادی ظهور و بروز داشت ولی حال در صفحه‌یِ شطرنجِ نوجوانی ١۶ ساله و در زمین یخیِ اسکی سوارِ بانویِ ایرانی هم قابل مشاهده هست!

بعد از از افتخارآفرینی آرین غلامی این‌بار مرجان کلهر، رنگین‌ترین مدال را که همانا پاسداری از حریم صداقت به بهای گذشتن از منافع شخصی هست؛ بر گردن آویخت!

پ ن١: مرجان کلهر با اعتراف به خطای خود که از چشم داوران پنهان مانده بود از مسابقات جهانی اسکی انصراف داد.
پ ن٢: صفحات مجازستان خود را به آلبومی از خبرهای خوب تزئین کنیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۵
محسن ذوالفقاری