حسن آقامیری از حوزه علمیه هزینهای دریافت نمیکند ولی برای اعتقاداتش هزینه میکند!
خوب حرف میزند ولی بعضا حرفهای خوبی نمیزند!
خوب بلد است احساسی صحبت کند ولی خیلی منطقی و عقلانی صحبت نمیکند!
حقیقت دین را میگوید ولی همه آن را نمیگوید!
رحمانیتِ رحمان را به خوبی بیان میکند ولی جباریتِ جبار را نادیده میگیرد!
در اصل دولت را نقد میکند ولی مخاطب را نسبت به اصل نظام و انقلاب بدبین میکند!
کمک به پیرزن فقیر را تبلیغ میکند ولی جملهای از نصرت ولی نمیگوید!
شاید نشود ولایی صداش کرد ولی قطعا ضدولایت هم نمیشود خطابش کرد!
معروف و منکر را میشناسد ولی بلندی صدایش در مواجهه با معروفات و منکرات عادلانه تنظیم نمیکند!
فساد چهارتا مسئول بیکفایت را میبیند ولی از فسادِ اکبرِ صاحبانِ کبرِ در عالم چشم میپوشاند!
با عوام محبوب شده است ولی دچار عوامزدگی[١] شده است!
با اصل مدارا (حق گفتن و اما زمانه را در نظر گرفتن) آگاه است ولی خواه یا ناخواه در عمل تساهل میکند (زمانه را دیدن و از حق گذشتن. به بهانه مردمداری، حق شکستن)
در نهایت با همه این اوصاف شاید وصف «حجتالاسلام و المسلمین» بعد از خلع لباس شدنش از پیشوند اسمش برداشته شود ولی متأسفانه این بهانهای شده است تا به غلط یا درست حجت خیلیها شود و طرفدارانش بیشتر شود.
١. هر جامعهای نیز یک نوع آفتِ مخصوص بهخود دارد، آفتی که جامعهی روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است عوامزدگی است، عوامزدگی از سیلزدگی، زلزلهزدگی، مار و عقربزدگی بالاتر است.
روحانیت عوامزدهی ما چارهای ندارد از اینکه هر وقت یک مسئلهی اجتماعی میخواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحی و غیراصولی برود و از مسائلِ اصولی صرف نظر کند.
(شهید مرتضی مطهری، بحثی دربارهی مرجعیت و روحانیت، صص ١٨۴-١٨۵)