این روزها رسانهای شدن جنایت جنسی در مدرسه واقع در شهرک غرب تهران بسیار داغ و حاشیهساز شده در صورتی که این جنایت و فاجعهی خاموش، جزء امور عادی در مدارس این منطقه میباشد.
به تبع تجربه سالها تدریس در مدارس و کار تربیتی در مدارس شهرک غرب، عوامل زیر را در عادیسازی این وقایع موثر میدانم.
1. زندگیهای جزیرهای: جمعیت قابل توجهای از دانش آموزان این منطقه از خانواده طلاق میباشند یا والدین آنها متارکه کردند.
2. دسترسی آزاد به رسانه: دانشآموزان به راحتی به انواع و اقسام رسانهها دسترسی دارند و هیچ کنترلی بر روی آنها نیست.
3. عادی بودن بعضی کارها: مصرف مشروبات الکی و سیگار و همچنین هرنوع شوخی دستی در بین دانشآموزان امری عادیای است و هرکس از این کارها به دور باشد غیرمعمول به نظر میرسد!
4. مدرسه، نهاد تجارتی: مسئولین مدرسه، مدرسه را به یک نهاد تجاری تبدیل کردهاند. (نفری شانزده میلیون از هر دانش آموز بدون هیچ نگاه تعلیمی و تربیتی بلکه عملکردهای غیرتربیتی!)
5 - بیاهمییت بودن مسائل تربیتی: در اغلب این مدارس در بهترین حالت مسائل درسی دانشآموزان مدنظر مسئولین مدرسه قرار دارد و برنامههای تربیتی در برنامهریزی مدارس هیچ اولویت و جایگاهی ندارد.
6. محیط ناسالم: کودکان و نوجوانان در محیطهای اجتماعی و خانوادگی آلوده و شهوانی قرار میگیرند و رشد میکنند. دانشآموزان از تنفس در محیطهای سالم با انسانهای سالم محروم هستند.
7. گروههای دوستی: در ادامه نکته قبل باید بگویم که گروههای دوستی دانشآموزان فراتر از محیط مدرسه، در پارکها بدون محدودیت سنی و جنسی خاصی و بدون نظارت والدین نیز شکل میگیرد.
8. نوع خاص تربیت این نسل: این نسل از زمانی که چشمهای خود را باز کردهاند، هویتی موازی با هویت واقعی خود داشتهاند، یعنی هویت مجازی که در برنامهریزیهای سطح کلان به این موضوع هیچ توجهی نشده است و برنامههای این نسل هم مانند نسلهای قبلی بوده است. با بیتوجهی به هویت جدید این نسل نمیتوان برنامه تربیتی برای آنها داشت.
نتیجه:
این حادثه نتیجه طبیعی زندگی به سبک غرب است و متهم ردیف اول این حوادث بعد از خانواده؛ کسانی هستند که در مقابل این تاجران تعلیم و تربیت قد علم نمیکنند و سکان این نهاد را از دست آنان نمیستانند.
راهکار مواجهه با این رخدادهای زشت اول از همه این است که فراموش نکنیم خانواده مهمترین و محوریترین نهاد تعلیم و تربیت است. و والدین، باید اول از همه به فکر همه ابعاد تربیتی فرزندانشان باشند.
از سوی دیگر همه نهادهای دولتی و غیردولتی باید از خواب غفلت بیرون بیایند و چارهای جویند برای این مهم.