کاش هر محلهای یک حاج سلیم داشت که وقتی بهمنهایی توبه میکنند؛ پشت و پناهش باشد. وقتی کاووسهایی کم میآورند؛ کمکشان کند. وقتی مشت سبحانهایی که دل خوشی از آخوند جماعت(به غیر از امثال حاج فتح اللهها) ندارند؛ با نظم و پایبندی به مسجد و رفع مشکلات محله، نظرشان را جلب کند. وقتی هرمزهایی که نهتنها دل خوشی از آخوند ندارند بلکه از هرچی بچه مذهبی هست بدشان میآید و در تیکه پرانی به این قشر تبحر خاصی دارند؛ به بهانههای مختلف با آنها رفیق شود و دلشان را به دست آورد. و خلاصه هرجا گرهای به کاری افتاد، ظاهر شود و در کوچه پس کوچهها به دنبال رفع گرفتاری دردمندان از اعتبار و آبرویش مایه بگذارد. کاش هر محله کهنه مسجدی داشت که چشم امید اهالی محل به رفع و رجوع دردها و گرفتاریهایشان بود و آنجا را تنها مامن و پناهگاه خود میدانستند.
مردم، پیامبرانهترین رفتارها را از آنهایی انتظار میکشند که لباس پیامبر به تن دارند. و هنوز هم هستند طبیبان روحی که دوار بطبه، با مردمانشان یکدل میشوند و همدردی با درد مردم را به قم نشینی و حجره نشینی و مدرسهای متنوع ترجیح میدهند. هنوز هم روحانیونی هستند که تعصب صنفی ندارند و خوب فهمیدهاند که علاقه مردم به آنها به خاطر خدا و علاقهشان به اسلام است لذا متواضع و فروتن و بیتوقع و خاکی در میان مردم و در دسترس مردم هستند تا از میوههای آنها بچینند. چرا که درخت هرچه پربارتر شاخههایش به زمین نزدیکتر است! همه ما قبول داریم چنین روحانیانی هستند ولی کم هستند...
کاش طلاب به صورت جدیتر خود را برای طبابت معنوی آماده کنند و حوزههای علمیه و مراکز رسیدگی به امور مساجد با برنامهریزی دقیقتر چنین طلبههایی با این طراز را راهی مساجد کنند و آنها را یاری و حمایت کنند. کاش حوزههای علمیه همچنان که به گوش طلاب "لیتفقهوا فی الدین" را زمزمه میکنند، برای "لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم" هم تعهد ویژه میگرفتند!
این خرقه بر این حکم نیست که تو خدای مردمی
پوشیدهای ثابت کنی، که خاک پای مردمی