بچه محله امام رضا (علیه السلام)

بچه محله امام رضا (علیه السلام)
محسن ذوالفقاری
بچه محله امام رضا (علیه‌السلام)
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

اخیرا در سطح شهر تهران، شاهد بیلبوردهای تبلیغی زیادی با موضوع "مسجد" و شعار محوری "آینده را از مسجد بسازیم " بودیم.

اما چرا کار بدانجا رسیده که برای کشاندن مسلمانان به مسجد، تبلیغاتی همسنگ تبلیغات فروش کالاهای تجاری در سطح شهر انجام می‌شود؟! مگر در طول تاریخ رفتن مردم ایران به مساجد، تابعی از اراده حکومت یا تبلیغات جارچیان بوده است؟!

واقعیت این است که حضور مردم در مساجد و ارتباط آن‌ها با روحانیت بسیار کمتر از گذشته شده است. این در حالی است که در طول حدوداً ۱۴۰۰ سالی که اسلام وارد ایران شده است، هیچگاه روحانیت تا بدین اندازه امکان تبلیغ دین را نداشته است. پس چه شده است که ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، که بعضا بیشتر تریبون‌ها در اختیار مبلغان دینی بوده است، مساجد چنان خلوت شده که برای حضور مجدد مردم در آن‌ها، دست به دامن بیلبوردهای و تابلوهای تبلیغی می‌شوند و البته نتیجه نیز مشخص است؛ آنان که به مسجد نمی‌روند، با بیلبورد از مسجد گسسته نشده‌اند که با بیلبورد به مسجد باز آیند.

اگر بناست که "آینده را از مسجد بسازیم" ، باید قبل از هرکاری و حتی قبل از بیلبورد زدن، "مسجد را از نو بسازیم". البته در سال‌های اخیر، مساجد نوی زیادی در جای جای ایران ساخته شده‌اند و یکی زیباتر از دیگری؛ اما نوسازی مسجد، امری فراتر از بنا و محراب و گنبد و گلدسته است. مهم‌تر از همه این‌ها، نوسازی محوری‌ترین عنصر مسجد، یعنی "روحانی" مسجد است.

بی‌هیچ تعارفی باید گفت که اگر امروز مردم و به ویژه جوانان، رغبت کمتری دارند که به مسجد بروند، به دلیل ضعف عملکرد و نیز خطاهای روحانیت است.

در تمام قرون گذشته، مردم و روحانیت در پیوندی نزدیک با هم بودند. همواره عده‌ای از مردم، با هزینه مردم به تحصیل علوم دینی می‌پرداختند و سپس به میان همان مردم باز می‌گشتند و به عنوان معلمان دینی که حقوق‌شان را نیز از مردم می‌گرفتند، شبانه روز و با اخلاص تمام به تبلیغ دین می‌پرداختند.

آنها معتمدان محل بودند و طرف مشورت مردمی که در اطراف مسجد زندگی می‌کردند؛ در جشن‌ها و عزاها با مردم بودند؛ از اذان در گوش نوزاد تا خطبه عقد و تدفین اموات و از اداره وجوهات شرعیه تا حل و فصل اختلافات اهالی، مورد مراجعه دائمی مردم بودند. در واقع، خواندن نمازهای جماعت و سخنرانی مذهبی، تنها بخش کوچکی از کارکردهای روحانیت در طول تاریخ بود.

اینک اما تمام آن کارکردها، در اغلب مساجد به حضور چند دقیقه‌ای و تکلیف‌گونه روحانیون برای خواندن نماز جماعت و بعضاً ذکر چند حکم شرعی تقلیل یافته است.

امروز روحانیون، بیش از آن که با مردم دمخور باشند، درگیر امور اداری و اجرایی‌اند. فلان روحانی به جای آن که مانند اسلاف خویش، در مسجد بنشیند و محل مراجعه مردم باشد، دل خوش کرده است که مدیر کل فلان اداره دولتی است و مدام در شورای اداری و کمیسیون فلان و جلسه بهمان اوقات سپری می‌کند. 

نه! اشتباه نکنید؛ بحث ما نفی یا اثبات این جمله معروف نیست که می‌گوید "سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما" چرا که اساساً تبدیل یک روحانی به کارمندی ولو عالی رتبه در دستگاه‌های دولتی و عمومی، ارتباطی با سیاست و دیانت ندارد و اساساً حضور روحانیت و هر قشر دیگری مانند روشنفکران در سیاست، به معنای تصدی پست‌های ارشد اداری توسط آن‌ها نیست. مگر وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را داد، پست و سمتی در حکومت داشت؟ نداشت، اما اثرگذارترین حرکت سیاسی دوران خودش را انجام داد.

تا زمانی که روحانیون ما، پست‌های اداری و مدیریتی را به مسجد و محراب ترجیح دهند و بخش مهمی از انرژی روزانه خود را صرف امور غیرمرتبط با تبلیغ دین کنند، آینده، از مساجد ساخته نخواهد شد. به علاوه، وقتی روحانیت تا بدین اندازه خود را درگیر امور حکومتی می‌کند، حتی به فرض این که دامن خودش لکه‌دار آلودگی‌ها نشود -که گاه می‌شود- تاوان خطاهای اداری و حکومتی را دین می‌دهد.

از همه این‌ها مهم‌تر، آیه ۱۲۲ سوره توبه است. در این آیه خداوند دستور می‌دهد که از هر طایفه‌ای، عده‌ای به آموختن دین بپردازند و بعد از برگشت به طائفه خویش، مردم را هدایت دینی کنند. اما عملاً شاهد هستیم که بسیاری از روحانیون، بخش اول آیه را به درستی انجام می‌دهند و برای آموختن دین، به قم و نجف و حوزه‌های دیگر هجرت می‌کنند ولی بعد از بازگشت به شهر خویش، به جای تبلیغ دین، عهده‌دار امور اداری می‌شوند! گو این که خداوند دستور داده است بروند درس دین بخوانند و رئیس اداره شوند! نتیجه نیز همین می‌شود که می‌بینیم.

موضوع دوم، بحث بروز بودن روحانیت است. اگر پیش از این، حداکثر پرسش مردم از یک روحانی این بود که "حکم شک بین دو و سه رکعت چیست؟" اما اکنون نسل تحصیل‌کرده، آگاه، متصل به جهان و در عین حال منتقد و جویای دلیل، درگیر سؤالات و نقدهای بنیادینی است که روحانیت باید بدان ها پاسخ دهد.  در واقع، اگر پیش از این، روحانیون حکم می‌دادند تا مردم اطاعت کنند، اکنون باید پاسخ دهند تا مردم قانع شوند.

دنیای امروز، دنیای "رقابت جذابیت‌ها" است؛ فرد معممی که از صبح تا شب، درگیر امور اداری است، مطالعه هم نمی‌کند و تنها از موقع اذان مغرب تا 45 دقیقه بعد از آن، در مسجد است تا نمازی بخواند و مسأله‌ای تکراری بگوید و حداکثر استخاره‌ای کند و بعد برود، برای جوان امروز در دنیای رقابت جذابیت‌ها، جذابیت چندانی نخواهد داشت.

تا روحانیت انرژی خود را صرف ارتقاء دانش و همراهی مستمر با مردم نکند، هزاران برابر بیلبوردهای حاضر نیز قادر نخواهد بود مردم و به ویژه جوانان را جذب مسجد کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۴۳
محسن ذوالفقاری

بعد از تجربه کردن تنگه بوسفر تنگه‌ی جدا کننده قسمت آسیایی و اروپایی ترکیه برای صرف شام به دنبال رستورانی ارزان قیمت بودیم که جمعیتی با لباس‌های ورزشی یکسان نظرمان را جلب کرد. با پرس و جو از چند نفر متوجه شدیم چند ساعت دیگر مسابقه فوتبال تیم بشیکتاش است. از قیمت بلیت ورزشگاه پرسیدیم که از 100 لیر(حدود 170 هزار تومن) شروع می‌شد به بالا! با عبور از کنار رستوران‌های لاکچری، جمعیت طرفداران که در حال خوردن و شادی کردن بودن قابل توجه بود. بعد از صرف یک شام مفصل و ارزان وقتی فهمیدیم تا ورزشگاه راهی نداریم با جمعیت مملوءِ طرفداران بیشکاتش که از همه جا سرریز خیابان اصلی می‌شدند به سوی ورزشگاه قدم برداشتیم. در بین راه، عده‌ای جلو کافه‌ای تجمع کرده بودند و پایکوبی می‌کردند. کمی جلوتر چند جوان با تپل و نی برای تیم رقیبشان کری می‌خواندند و فحش می‌دادند! چند نفری از شدت مصرف مواد الکی توان راه رفتن نداشتند! با این همه شور و حالِ غیر قابل وصف، بالاخره به ورزشگاه ودوفون استانبول رسیدیم. بعد از رد کردن گیت پلیس به قسمت باجه‌های بلیت فروشی رفتیم؛ ولی آخر هم مجبور شدیم به دلال‌های بلیت رو بزنیم که اونم صرفه اقتصادی نداشت! چند دقیقه‌ای به امید گذشتن از زمان بازی و کم شدن قیمت بلیت، پشت نرده‌ها ایستادیم و بازی را از صفحه نمایش داخل سالن نگاه کردیم و از تشویق‌های متنوع و هماهنگ استانبول ها به وجد آمدیم. نیم ساعتی از بازی گذشت ولی خبری از پایین آمدن قیمت بلیت نبود؛ پس بی‌خیال شدیم و به محل اسکان برگشتیم! در حال خروج از ورزشگاه، ورود چند مرد جوان با خانم‌های محجبه نیز برایمان قابل توجه و معنادار بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۵
محسن ذوالفقاری


آن محسن به دنبال شهادت و این محسن به دنبال شهرت!

آن محسن شرمنده مردم و این محسن طلبکار مردم!

آن محسن سربلند و این محسن سرافکنده!

آن محسن یک رنگ و ساده و این محسن چند رنگ و پیچیده!

آن محسن نگران اسلام و انقلاب و این محسن نگران قیمت یورو و دلار!

آن محسن در خط مقدم جبهه سوریه و این محسن در خط مقدم گردش و سفر!

آن محسن در اردوهای جهادی و این محسن در اردوهای تفریحی!

آن محسن کف کارهای عملیاتی مسجد و هیات بود و این محسن فقط از این امور دم می‌زند!

آن محسن مرداد ماه زنده شد(بل احیاء) و این محسن مرداد ماه به دنیا آمد!

و در نهایت آن محسن حجت خدا شد و این محسن هیچ نشد!
دعا کنید همه بالاخص محسن ها مثل محسن حججی شویم. ان شاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۱
محسن ذوالفقاری

همانگونه در همه اصناف خوب و بد وجود دارد، قشر روحانیت از این مقوله مستثنی نیست؛ لذا دور از انصاف است که خطای یک تعدادی روحانی‌نما را به پای همه علما و طلاب نوشت. امروز طلابی زیادی هستند که به عشق مردم در شهر و روستا در مساجد، مدارس، اردوهای جهادی و... بدون نام و نشان مشغول فعالیت هستند و تصویری از اینها در رسانه ملی منتشر نمی‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۴
محسن ذوالفقاری

اگر دلِ امام خمینی از بعضی مقدس‌مآب‌ها و روحانی‌نماها خون است بدین خاطر است که این افراد ظاهری روحانی به خود گرفته‌اند اما از ویژگی‌های حقیقی و واقعی روحانیت برخوردار نیستند، برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود حاضر نیستند سختی‌ها، تلخی‌ها و زخم زبان‌ها را تحمل کنند، در مراکزی که مربوط به خودشان است1 مستقر نمی‌شوند و فعالیت نمی‌کنند؛ فقط سر در لمعتین فرو کرده‌اند و فقط اگر خلاف شرعی در گوشه‌ای از کشور رخ دهد؛ فریاد وا اسلاما سر می‌دهند! کاش حالا که که گرانی کمر مردم را خم کرده است و اضطراب و بلاتکلیفی اقتصادی در کشور روز به روز بیشتر می‌شود، تکیه‌گاه مردم می‌شدند.

1. مردم موظفند که مساجد خودشان را،‏‎ ‎‏مراکزی که مربوط به روحانیت است حفظ کنند. (صحیفه امام، ج‏13، ص: 15-16، 20/4/1359)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۷
محسن ذوالفقاری

همه‌ی شما احتمالا با من برخورد داشتید ولی مطمئنم هیچ کدومتون منو هنوز نمی‌شناسید! من هر روزی ممکنه به یک شکل و قیافه‌ای دربیام! یک روز با کراوات و یک روز با چفیه! یک روز تحصیل کرده باشم و یک روز بی‌سواد! یک روز با شلوار جین و یک روز با شلوار شش جیب! یک روز بی‌دین باشم و یک روز بادین! یک روز با مسلمونا چرخ بخورم و یک روز با لاییک‌ها! بستگی داره حسم چی میگه!
من کاری به کار عقل و استدلال و دلیل و منطق و فکر ندارم. هر چیزی که حس کنم درسته، حتما درسته! و هرچیزی هم حس کنم درست نیست حتما غلطه!
اصلا من با حس زندگی می‌کنم! البته کتاب هم می‌خونم! ولی کتاب‌هایی می‌خونم که بتونند حس من رو تهییج کنند وگرنه هر کتابی غیر از این، به درد جرز لای دیوار می‌خوره!
رسانه هم از همه بیشتر دوست دارم چون بیشتر با حس کار داره. هر رسانه‌ای که درجه عقلانیتش بالا بره آشغاله و دروغ محضه!
فقط هم از آدم‌هایی خوشم میاد که با حرف‌هاشون حس آدمو دربیارن! نه لج آدمو!
از نظر بقیه شاید اطرافیانم از همه مهم‌تر هستند ولی از نظر خودم، خودم از همه مهم‌ترم!
یکی از علائم من اینه، وقتی با من حرف می‌زنی، به حرفات دل نمیدم! اصلا گوش نمیدم چی داری میگی! چون در حال آماده کردن جواب هستم تا با شدیدترین حالت ممکن بکوبم تو صورتت! در بحث‌ها هم هیچ‌وقت کم نمیارم و از واژه «نمی‌دونم» اصلا استفاده نمی‌کنم چون حس منیّتم خدشه‌دار میشه! پس من، به همه چیز جواب میدم و همه چیو می‌دونم!
اصلا حس در محسن هست و محسن بدونِ حس، منِ تنهایی بیش نیست!
راستی مگه «من»، فقط محسن هستم!؟ مگه فقط در محسن، حس هست!؟ پس این متنی که خواندید «من» بقیه هست و به «منِ» خودم کاری نداشتم! حمله به خودی که کار «من» نیست؛ چون کل حس‌هایم بهم میریزه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۲۵
محسن ذوالفقاری

نسل‌های قدیمی‌تر اگر «بی تربیت» هم بودند؛ باز توسط پدر و مادرهایِ گاها بی‌سواد و نظام آموزش و پرورش بی‌ادعا «تربیت» می‌شدند! ولی نسل امروز نسلی است که تربیت نمی‌شود و سرِخود رشد می‌کند و روز به روز ارتباطشان با مربیان و محیط‌های سالم کمتر و با رایانه، اینترنت و... بیشتر می‌شود. در نتیجه این نسل هم بی «تربیت» می‌شود و هم «بی تربیت»!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۸
محسن ذوالفقاری