آیا عصر جدید پایانی بر کلیشه «حضور سلبریتیها تنها دلیل دیدهشدن برنامهها» است؟
برنامهای که قبل از پخش آن، با هیاهوی رسانهای همراه باشد؛ مجریاش احسان علیخانی باشد؛ داورهایش چنین و چنان باشند؛ قابل پیشبینی بود که میتواند جزء پربازدیدترین برنامههای صداوسیما بشود. ولی همه این عوامل، دلیلِ اصلی این محبوبیت و مقبولیت عصر جدید نیست؛ دلیل اصلی را باید در تفاوت این برنامه با دیگر برنامههای سرگرمکننده رسانه ملی پیدا کرد.
زمان پخشِ وسط هفته، اعلام نتایج با رأی شگفتانه مردم، حواشی و کلکلهای داوران، حسوحالِ رقابت شرکتکنندگان وپخش پشتصحنههای جذاب، برخی جذابیتهای ظاهری و تفاوتهای مشهود و نمایان عصر جدید با دیگر برنامههای تولیدی است ولی دلایل اصلی که عصر جدید را عصر جدید کرده است؛ نیست!
به نظر میرسد مهمترین دلیل دیده شدنِ عصر جدید، دیده شدن مردم است. عصر جدید به خوبی توانسته است فرصت عرض اندام ستارههای مردمی را فراهم کند و برنامهی ستارهسازِ مردم بشود. عصر جدید کم و بیش با توجه به ظرفیت خود، در فرصتها و بزنگاههای مناسب در کنار استعدادهای نمایشی در دیده شدن هر نوع استعداد، موفق عمل کرده است؛ از چاییریز ساده و مشکلات معیشتیاش تا نویسندهی مشهور و دغدغههای فرهنگیاش! این رویکرد مثبت عصر جدید، کلیشه چند ساله«حضور سلبریتیها دلیل دیده شدن برنامهها» را شکست و به همه اثبات کرد که میشود با مردم، برای مردم بهترینها را ساخت و عرصه تلویزیون را صحنه حضور همه مردم کرد.
نکتهای که در خصوص این برنامه باید از آن غفلت نکنیم این است که آن طرف روی سکه هم ببینیم. یعنی درست است که عصر جدید مردم را وارد صحنه کرده است و سلبریتیزدایی کرده است ولی از طرف دیگر از همین مردم عادی دوباره سلبریتی میسازد! حال سؤالی که از دو روی سکه عصر جدید با آن مواجه هستیم این است که آیا پدیده سلبریتی فرصت است یا تهدید؟ آیا باید آن را ستایش کنیم یا نکوهش؟ آیا باید آن را تقویت کنیم یا تضعیف؟
پرداختن به مسئله سلبریتی از آن مسائلی است که تبدیل به تابو اجتماعی شده است و حرف زدن در مورد تابوها بس دشوار است. ولی معتقدم همه تابوها خوب یا بد، نشانه توجه مردم هستند. در واقع اگر مردم به آن توجه نداشتند که اصلاً تابو نمیشدند! سلبریتی را میتوان گفت همان انسانهای مشهور و محبوب اجتماعی هستند که یکی از پدیدههای مهم فرهنگ عامهپسند در جوامع امروزی را شامل میشوند. واقعیت امر این است که سلبریتیها خیلی مهمتر از آن چیزی هستند که ما تصور میکنیم؛ چرا که در مقایسه با سازمانها (به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای مدرن اجرای سیاستهای عمومی) ویژگیهای متفاوت و البته جذابی دارند.[1]
شاید با تقسیم سلبریتی، به سلبریتی «مشهورِ مشهور» و سلبریتی «متخصصِ مشهور» و ذکر نقاط قوت و ضعف هرکدام به تحلیل بهتری از سلبریتی و برنامه عصر جدید برسیم.
شهرت که فصل مشترک هر دو میباشد؛ بیش از آنکه به «فراموشی» پیوند خورده باشد، با «بهیادسپردن» تعریف میشده است. شهرت با سختیهای بیشتری به دست میآمد، اما در مقایسه با امروز عمر طولانیتری نیز داشت. تا همین پنجاه سال پیش، شهرت با کارهای خارقالعاده یا صفات بینظیر ساخته میشد، با تصمیمات دورانسازِ سیاسی یا نظامی، با شجاعت، مهارت یا مقاومتهای بهیادماندنی. شهرت کاخی ظریف بود که آجربهآجر بالا میرفت و شبانهروز باید از آن محافظ میکردند. این حساسیت و شکنندگی نهفقط دربارۀ نخبگان سیاسی و اجتماعی، بلکه دربارۀ ورزشکاران و ستارگان سینما نیز مصداق داشت. الیس کشمور میگوید در دهۀ ۱۹۶۰ بازیگرانی مثل الیزابت تیلور حتی برای پایینآمدن از راهپلۀ هواپیما روزها تمرین میکردند تا عکسهایی که در چنین موقعیتهایی از آنها گرفته میشد، «مثل پرتره»، بینقص و همهچیزتمام به نظر برسد. آداب و قواعد بسیار سختگیرانهای برای ظاهرشدن آدمهای مشهور، و علیالخصوص ستارگان سینما، در فضای عمومی وجود داشت. کمپانیهای فیلمسازی زندگیِ روزمرۀ ستارگانشان را پنهان میکردند و اطلاعات مربوط به آنها را ذرهذره و قطرهچکانی در اختیار رسانهها قرار میدادند. با این میزان از رازوارگی، آنها «همچون خدایان و در سطحی بالاتر از انسانهای میرا به نظر میآمدند». انسانهایی کامل که از موهبتهایی نادر برخوردار بودند و کوچکترین رسواییهای اخلاقی میتوانست شخصیت آنها را نابود کند یا آیندهشان را از میان ببرد. اما آن دورۀ درخشش و سختگیری در دهههای پایانی قرن بیستم رو به افول گذاشت[2] و در دورهی جدید با ظهور «مدونا» و «کیمکارادشیان» شاهد اتفاقاتی بودیم که میشود بدون تخصص و صفت ویژهای و فقط با حضور و در میان گذاشن زندگی حضوصی و با تکلفی بیحد و حصر، سلبریتی شد و درخشید. این نوع از سلبریتیها از هر گونه تخصص و تعهدی بری و فقط به دنبال دیده شدن به هر قیمتی هستند و در مصاحبههایشان با فراغ بال از ترسها و ضعفهایشان میگویند، به اشتباهاتشان اعتراف میکنند، هر فکر مسخرهای که از ذهنشان میگذرد به زبان میآورند، در مورد هرچیزی حرف میزنند. همه این موارد برای تخریب و محکومیت شهرتهای پاکیزه و اتوکشیده کافی است تا این دست از افراد یک قدم جلوتر باشند. نکته قابل توجه در این نوع سلبریتیها این است که شهرت آنها در ذهنها نمیماند، بلکه تصویری است که همین الان جلوی چشممان است یا آوایی است که همین الان به گوشمان میرسد. به واسطه اینکه این نوع سلبریتیها شهرت پیوندشان را با کارها و استعدادهای خارقالعاده از دست دادهاند، مشهور شدنشان سادهتر از گذشته شده است ولی مشهورماندنشان به مراتب سختتر! لذا این افراد برای دیده شدن همیشه نیاز به حضور و وقت گذاشتنهای طولانی دارند که اگر همین وقت و انرژی را صرف تخصصی کرده بودند و سختی آن را میچشیدند در «مشهور ماندن» راه آسانتری در پیش داشتند.
بدیهی است که عصر جدید از این نوع سلبریتیها در صحنه نیاورده است و نمیآورد و نمیتواند بیاورد! چرا که برنامه بر محور استعداد است و گفتن از هر دری و زندگی خصوصی و... استعداد و مهارت خاصی لازم ندارد. (البته که در بعضی برنامههای تلویزیونی شاهد حضور چنین افرادی بودیم و صدای کمتر کسی درآمده است) ولی مسئلهای که عصرجدید در آن بسیار مؤثر بوده است این است که به همه کسانی که دنبال دیده شدن و تأثیرگذاری هستند فهماند که برای دیده شدن و «مشهور ماندن، نه مشهور شدن» باید تلاش واقعی کرد، سختی مضاعف کشید، صبور باشی و از شکست ناامید نشوی.
و اما داستان سلبریتیهای «متخصص مشهور» متفاوت است. تفاوت اصلیشان در سعی و تلاش چندین و چند سالهشان هست که در رشته و تخصص خود صاحب فکر و ایده و سبک میشوند و حرفی برای گفتن دارند و شهرت آنچیزی است که در طول مسیر به آن میرسند ولی همین شهرت را به دلیل اهمیت کارشان همانند کاخی مجلل شبانهروز از آن مراقبت میکنند تا کمترین آسیبی ببیند.
عصر جدید با دست گذاشتن بر روی قشر بااستعداد و انجام رقابتی جذاب بین این افراد با یک تیر چند نشان میزد! اول از همه ره چندین چند سالهای که افراد مستعد برای دیده شدن باید طی میکردند یک شبه میپیمایند! دوم اینکه شرکتکنندگان و ببینندگان این برنامه میفهمند که علاوه بر تلاش و پشتکار، باید خلاقیت و جذابیت هم چاشنی کارشان داشته باشند تا زحمت و تلاششان بهتر و زیباتر دیده شود و مورد پسند عامه مردم قرار گیرد. سوم اینکه عصر جدید در قبال این موقعیتی که برای آنها فراهم کرده است انتظار مسئولیت اجتماعی از آنها دارد چرا که معتقد است سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی به بار میآورد. در اثنای برنامه و گپ و گفتهای بین احسان علی خانی و داوران با شرکتکنندگان شاهد قول و قرارهایی برای انجام اتفاقات زیبا هستیم. خود برنامه و داوران نیز پیشقدم از همه هستند. از کمک به مردم سیلزده بگیرید تا حمایت از خیریه مجازی سایه!
سلبریتی «متخصص مشهور» همانطور که از اسمش پیداست به خاطر تخصصش مشهور شده است لذا برای «مشهور ماندن» باید در حوزه تخصص خود عمل کند و حرف بزند و برای سرمایه اجتماعی که دارد اقدامات فراوانی انجام دهد و خارج شدن از هر کدام(یعنی انجام امور نامتناسب، حرفزدنهای غیرتخصصی، عدم انجام فعالیتهای اجتماعی و سوءاستفاده از اعتماد مردم) میتواند برای خود و جامعه خطرآفرین باشد. عصر جدید تا به حال با این زاویه نگاه به خوبی توانسته است علاوه بر زدودن سلبریتیهای بالفعل در ساخت و تربیت سلبریتیهای بالقوه موفق عمل کند. باشد که در این مسیر موفق باشد و در آینده از این سلبریتیهای بالفعلشده در عصر جدید، همیشه اخبار خوب بشنویم و ببینیم.
در نهایت باید بگویم که سلبریتیها از هر دو نوع ذکر شده، بخواهیم یا نخواهیم، مردم به خصوص قشر جوان و نوجوان جایگاه و اهمیت بالایی به آنها میدهند و چهقدر برای محبوبیتشان ارزش قائل هستند؛ و اگر متوجه باشیم که خود همین اعتماد مردم چهقدر سرمایه اجتماعی برای کشورمان هست؛ و اگر باور داشته باشیم که عموم مردم واقعاً بهترین پشتیبان نظام جمهوری اسلامی هستند؛ شاید خیلی بهتر از گذشته، محبوبیت سلبریتیها را که جزئی از این مردم و دلسوز این مردم هستند، فرصت میدانستیم و و حمایتها و فعالیتهای ایجابی اقدامات آنها را جهتدار میکردیم تا هم مشارکت مردم را برای فعالیتهای اجتماعی عامالمنفعه بیشتر جلب میکردیم و هم محبوبیت و آبروی نظام و دولت را پیشِ همین مردم بیشتر میکردیم. عصر جدید در این عرصه هنرمندانه و به بهترین شکل ممکن موفق عمل کرده است.
[1] . سلبریتیها و بازاریابی سیاستهای عمومی، جعفری هفتخوانی، نشریه تأملات، شماره2، ص158
[2] . آیا در دنیای آدمهای مشهور شایستهسالاری حکمفرماست؟ ، محمدملاعباسی، سرمقاله یازدهمین شماره فصلنامه ترجمان