بچه محله امام رضا (علیه السلام)

بچه محله امام رضا (علیه السلام)
محسن ذوالفقاری
بچه محله امام رضا (علیه‌السلام)
طبقه بندی موضوعی

در عصر جدیدی که تخصص حرف اول را می‌زند چرا هر کسی به خودش جرات می‌دهد در مورد هر مسئله‌ای و هر کسی نظر بدهد و بدتر از آن، با نظراتش دیگران را داوری کند!
اینکه آریا عظیمی‌نژاد در مورد خوانندگی فرهان منصوری، امیرعلی پرورش‌زاده، مجید نجات‌منش نظر بدهد قابل قبول است ولی نظر او در مورد استعداد دوبله شیوا رضوی‌پور قابل پذیرش نیست!
اینکه رویا نونهالی در مورد استعداد شیوا رضوی‌پور نظر می‌دهد با اغماض قبول می‌کنیم ولی نظر او در مورد مابقی افراد پذیرفتنی نیست!
اینکه چهار داور گرامی در مورد گروه صفر، گروه زانکو، زهرا بیرامی، احسان موسوی‌نژاد و هوتن شکاری نظر بدهند؛ پذیرفتن نظرات آن‌ها سخت است! چرا که ایشان در مورد ورزش‌های تخصصی این افراد تخصص ندارند و بدتر از آن این است که در بین این داورها اصلا ورزشکاری قرار نگرفته است!
ای کاش در هر برنامه از عصر جدید شاهد استعدادهای خاص با داورهای متخصص می‌بودیم تا هم با برنامه‌ای جذاب‌تر مواجه می‌شدیم هم رقابتی عادلانه‌تر بین شرکت‌کنندگان صورت می‌گرفت.

مستنداتِ نمایان این مسئله در برنامه:
١. نظر دادن دکتر سید بشیر حسینی در مورد موسیقی ایرانی!
٢. نظر دقیقِ احسان علیخانی در مورد مجری‌گری رامین عسگری‌راد!
٣. روبیکِ سه رنگِ آبیِ امین حیایی! (معتقدم در بازی روبیک هم متخصصش باید نظر بدهد!)
نظر شما چیست؟ شما هم مستنداتِ دیگر برای این مسئله دارید؟

پ ن١: نقد کنیم همراه با راه‌حل! فقط غُر نزنیم!
در کل این برنامه در کمبود برنامه‌های سرگرمی پذیرفتنی است! باشد که بهتر و بهتر شود.

پ ن٢: این نقد بیش از آنکه به عصر جدیدِ شبکه سه وارد باشد بر عصر جدیدِ جامعه ایرانی وارد است! از بعضی از راننده تاکسی‌ها بگیر تا برخی از روحانیون و مراجع!

پ ن٣: شهید مصطفی چمران: می گویند تقوا از تخصص لازم‌تر است، آن را می‌پذیرم. اما می‌گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی‌تقواست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۰۵
محسن ذوالفقاری

صبح روز ٢٢بهمن از اتوبوس‌های مسجد جا موندم و تک و تنها خودمو به چهارراه دانش رسوندم و زیر کانکس کلانتری منتظر رفقا بودم. دقایقِ اول، انتظارِ انتظارِ طولانی داشتم پس جوگیر شدم و به کتابفروشی اون طرف چهارراه رفتم و دو تا کتاب خریدم تا از وقتم بهترین استفاده رو بکنم! هنوز مقدمه‌اش تموم نشده بود پشیمون شدم و با خودم گفتم الان بهترین وقته تا رفتار مردم رو مطالعه کنم! سر از کتاب که برداشتم، سه تا جوون که در حال کشیدن پرچم ایران بر دست و صورت ملت بودن! وسط چهارراه پرچم آمریکا و اسرائیل در حال آتش گرفتن بود! گروهی تابوت نمادین زکریای شهید بر سر و شانه خود حمل می‌کردند! دو نوجوان جدول وظایف طراحی کرده بودند و مردمی را سرگرم حلِ آن کرده بودند! گروهی دیگر غرفه رمی استکبار درست کرده بودند و ملت دمپایی‌هایی رو به سمت ترامپ پرت می‌کردند. به قول بنده خدایی حیف اون دمپایی! غرفه‌ای دیگر چند تا جوان انقلابیِ فعالِ مجازی سایت چهل سالگی انقلاب را راه‌اندازی کرده بودند.
تو همین حال و هوای مطالعه مردم بودم که رفقامون هم از راه رسیدن و به سمت حرم حرکت کردیم. در طول مسیر، روحانیِ سیدی پلاستیک به دست آشغال جمع می‌کرد. خانمی با سه فرزند قد و نیم قد در بین جمعیت در حال حرکت بود. پیرمردی با ویلچر خودش را به سیل جمعیت رسونده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد نه رب میخوام نه ریکا مرگ بر آمریکا! مسئولین هم گه گاهی با محافظ‌هاشون دیده می‌شدند که طبق روال معمول برام اهمیتی نداشت!
پرچم بزرگ ایران در وسط خیابان امام رضا نمایی دیگر به راهپیمایی بخشیده بود. عَلَمی که جز علمدارش کسی حریف اون نمیشد! علمداری جوان و خوش استیل معروف به فتح‌الله که در اکثر مناسبت‌های ملی و مذهبی با هزینه شخصی خودش پرچمی را بالا می‌آورد. که این دفعه به مناسبت چهل سالگی انقلاب به کوری چشم همه دشمنان، پرچم ایران را بالا آورده بود!

در آخر باید بگم کار خوبه مردمی باشه چون در کار مردمی هم اخلاص هست هم خلاقیت! هم شور هست هم شعور! هم جوشش هست هم خروش! هم رحمت است هم محبت! مردم نه کم می‌گذارند نه کم می‌آورند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۳
محسن ذوالفقاری

بر خلاف همه کسانی که خاطرات تلخ را حذف می‌کنند؛ می‌خواهم برای تذکری به خودم این عکس را تا ابد در وبلاگم نگه دارم تا به جای اعتراض به زمین و زمان، وظیفه‌ام را درست انجام بدهم. ان‌شاءالله

پ ن: هر گونه تحلیل ذوقیِ صفر و صدی از فرهنگ ایرانی و ژاپنی، ممنوع است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۳۳
محسن ذوالفقاری

رفقایی که از دل مسجد قیام کرده بودند، در زیر خیمه حضرت زینب همدیگر را پیدا کردند و رفیق های چخ‌چخی [١] برای هم شدند!
رفقایی که برای اعزام به سوریه خودشان را افغانی جا زدند!
رفقایی که هر جا بودند بساط شوخی و خنده هم جور بود!
رفقایی که با هم، قول و قرار گذاشته بودند که هر کس زودتر شهید شد باید شفاعت کند و اذن شهادت دیگری را از امام حسین بگیرد و گرنه شهید پستی هست!

١. به معنای جون جونی - اصطلاحی که شهید مرتضی عطایی زیاد استفاده می‌کرد.

پ ن: مستند عابدان‌کهنز و فقط زیبایی را ببینید و کتاب‌های مصطفی و مرتضی، در مکتب مصطفی و ابوعلی را بخوانید.

طولش ندهیم، قصه همین است، دو دوست
بودند ز روی یکدیگر مست دو دوست
تا رفت یکی، طاقت ماندن هم رفت
دادند به دست یکدگر دست دو دوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۲۸
محسن ذوالفقاری

سادگی مهم ترین فضیلت و مادر همه‌ی فضائل است. یعنی آنچه که «بود» ماست با «نمود» ما یکسان باشد و سعی ما بر این باشد که به بهسازی درونمان همت داشته باشیم نه اینکه به دنبال ظاهرسازی بیرونمان باشیم. پس سادگی یعنی ترجیح بهسازی #باطن خود بر زیباسازی ظاهر خود.
انسان ساده درباره‌ی خودش صحبت نمی‌کند. فقط کار می‌کند مانند طبیعت. یک بلندگو دست نمی‌گیرد و بگوید تا حالا این کارها را کرده‌ام، الان مشغول این کار هستم و در آینده این کار را خواهم انجام داد.
انسان ساده، هر چند که از خودش صحبت نمی‌کند ولی همه درباره‌ی او می‌دانند. چون بودش با نمودش یکی است و یک نوع شفافیت دارد. یعنی ظاهر و باطنش یکی است. انسان‌های غیرساده هزار نوع حرف درباره‌ی خودشان می‌زنند ولی هیچ کس آنها را به خوبی نمی‌شناسد. چون بود و نمودشان یکی نیست.
ستایش و نکوهش در انسان ساده، مؤثر نیست. چون فقط به بودش توجه دارد و نه به نمودش. هرچه هم که ستایش بشود ولی وقتی به بودش توجه می‌کند می‌بیند که دیگران اشتباه می‌کنند. این ستایش و نکوهش مثل نسیمی است که فقط کوه، آن نسیم را حس می‌کند ولی نمی‌تواند کوه را ذره‌ای جابه جا کند.
دلیل‌تراشی برای انسان ساده وجود ندارد. البته استدلال با دلیل تراشی متفاوت است. در استدلال ابتدا نمی‌دانیم که به چه مقصودی خواهیم رسید. دستمان را در دست استدلال می‌گذاریم و به هر کجا که برود ما نیز می‌رویم ولی در دلیل تراشی یک عقیده یا احساس یا خواسته‌ای داریم ولی می‌خواهیم در برابر دیگران خودمان را یک انسان عقلانی جلوه دهیم. برای همین به دنبال تدارک دلیل هستیم.
انسان ساده سعی در متقاعد کردن دیگران ندارد بلکه فقط تجربه خود را به دیگران به اشتراک می‌گذارد. بیشتر بحث‌هایی که می‌کنیم برای این است که می‌خواهیم تفوق خودمان را نشان دهیم و این همان توجه به نمود است.
انسان ساده همان طور که فکر می‌کند با همان الفاظ و ساده‌ترین آن‌ها، فکر را به گفتار تبدیل می‌کند و نه زیاد از حد می‌گوید و نه کمتر و هیچ ابهام و ایهامی نیز ندارد. ولی انسان غیرساده وقتی می‌خواهد سخن بگوید از کلمات پیچیده و سخت استفاده می‌کند و یا آن قدر مختصر صحبت می‌کند و یا از ابهام و ایهام استفاده می‌کند چرا که می‌خواهد نشان دهد که من انسان باسوادی هستم و خیلی معلومات دارم و شما صحبت من را متوجه نمی‌شوید.

پ ن: این متن خلاصه‌ای از ۴سخنرانی استاد ملکیان در موضوع سادگی و ساده‌زیستی می‌باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۸
محسن ذوالفقاری

در مسائل گردشگردی دوگانه‌ی گردشگری مذهبی یا گردشگری زیارت در شهرهای مذهبی مثل مشهد، کربلا و... همیشه مطرح بوده است و سوال این است که آیا مناسب است برای جذب گردشگر بیشتر به اماکن مذهبی، علاوه بر ساخت هتل‌های باشکوه، تفرجگاهایی مجلل و متنوع مثل موج‌های آبی، پدیده نیز درست کنیم؟ آیا با این سیاستگذاری و زاویه دید در جذب گردشگر موفق‌تر از این نیستیم که فقط به بعد زیارت و امور مربوط به آن بپردازیم؟
هر کدام از معتقدان به این دو رویکرد، دلایل و دفاعیات خاص خود را دارند ولی اگر منطقی و عقلانی به مسئله بنگریم متوجه این می‌شویم که گردشگری اقسامی دارد که شامل گردشگری طبیعی، فرهنگی، تاریخی، تفریحی، ورزشی، زیارت، سلامت، ورزشی و... می‌باشد. و هر شهر یا کشوری یک یا چندین گونه ظرفیت گردشگری دارد که نشانِ اصلی آن شهر یا کشور می‌باشد و گردشگر بر اساس آن نشان، آن شهر یا کشور را به عنوان مقصد گردشگری خود انتخاب می‌کند. یعنی کسی که می‌خواهد به تفریح برود مطمئنا کربلا را انتخاب نمی‌کند! و یا کسی که به دبی و آنتالیا می‌رود مطمئنا قصد فرهنگی ندارد!
سیاست‌گذاران مناطق گردشگرپذیر نیز برای جذب گردشگر بیشتر نیز بر روی همان نشان اصلی خود سرمایه‌گذاری می‌کنند و از ظرفیت‌های سایر حوزه‌ها که هم جهت می‌باشند به عنوان مکمل بهره می‌برند.
در مورد مشهد خودمان باید بگویم که ما حدود یک میلیارد و ۶٠٠ میلیون مسلمان که ۴٠٠ میلیونشان شیعه و تعداد بسیاری نیز از برادران و خواهران اهل سنتِ محبِ اهل بیت هستند که مخاطب اصلی ما در امر گردشگری محسوب می‌شوند. زائرینی (نخوانید گردشگران) که حاضرند برای زیارت(نخوانید سفر) به این اماکن مقدس از همه زندگی‌شان بزنند. این یعنی کم‌ترین هزینه و بیشترین فایده. یعنی ما می‌توانیم بدون هزینه‌های چندمیلیارد دلاری و فقط با فراهم کردن فضایی متناسب با نشان اصلی‌مان که زیارت است و فعال کردن امکانات در حد نیاز یک زائر (نخوانید مسافر)، بیشترین استفاده را ببریم.
بحث بعدی اینجاست که همه افرادی که در فضای واقعی گردشگری و گردشگران تنفس می‌کنند به آن اذعان دارند؛ این است که برای گردشگر علاوه بر نشان اصلی هر شهر امور حاشیه‌ای مربوط به آن نشان، برایشان جذاب است و به دنبال کشف آن هستند. پس با این حال می‌توانیم با سیاستگذاری صحیح، فراهم ساختن زیرساخت‌های مهم و انجام فعالیت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای، علاوه بر زائران مسلمان، گردشگران غیرمسلمان هم جذب کنیم و «صنعت فرهنگی توریسم» خود را تقویت کنیم و از قِبَل آن عایدهای مادی و غیرمادی زیادی بهره ببریم به شرط آن که با مطالعه و بررسی‌های دقیق، اقدام کنیم نه تحت جو جهانی شدن و توسعه!
با این ادبیات که لیبرال‌ترین حالت ممکن است و گردشگری را فقط یک صنعت فرض کردیم و تاثیرات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی آن را نادیده گرفتیم می‌توانیم گردشگران را از سراسر جهان به اماکن مذهبی خصوصا مشهد بکشانیم و درآمد کسب کنیم ولی چ کنیم که...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۵
محسن ذوالفقاری

حسن آقامیری از حوزه علمیه هزینه‌ای دریافت نمی‌کند ولی برای اعتقاداتش هزینه می‌کند!

خوب حرف می‌زند ولی بعضا حرف‌های خوبی نمی‌زند!

خوب بلد است احساسی صحبت کند ولی خیلی منطقی و عقلانی صحبت نمی‌کند!

حقیقت دین را می‌گوید ولی همه آن را نمی‌گوید!

رحمانیتِ رحمان را به خوبی بیان می‌کند ولی جباریتِ جبار را نادیده می‌گیرد!

در اصل دولت را نقد می‌کند ولی مخاطب را نسبت به اصل نظام و انقلاب بدبین می‌کند!

کمک به پیرزن فقیر را تبلیغ می‌کند ولی جمله‌ای از نصرت ولی نمی‌گوید!

شاید نشود ولایی صداش کرد ولی قطعا ضدولایت هم نمی‌شود خطابش کرد!

معروف و منکر را می‌شناسد ولی بلندی صدایش در مواجهه با معروفات و منکرات عادلانه تنظیم نمی‌کند!

فساد چهارتا مسئول بی‌کفایت را می‌بیند ولی از فسادِ اکبرِ صاحبانِ کبرِ در عالم چشم می‌پوشاند!

با عوام محبوب شده است ولی دچار عوام‌زدگی[١] شده است!

با اصل مدارا (حق گفتن و اما زمانه را در نظر گرفتن) آگاه است ولی خواه یا ناخواه در عمل تساهل می‌کند (زمانه را دیدن و از حق گذشتن. به بهانه مردمداری، حق شکستن)

در نهایت با همه این اوصاف شاید وصف «حجت‌الاسلام و المسلمین» بعد از خلع لباس شدنش از پیش‌وند اسمش برداشته شود ولی متأسفانه این بهانه‌ای شده است تا به غلط یا درست حجت خیلی‌ها شود و طرفدارانش بیشتر شود.

١. هر جامعه‌ای نیز یک نوع آفتِ مخصوص به‌خود دارد، آفتی که جامعه‌ی روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است عوام‌زدگی است، عوام‌زدگی از سیل‌زدگی، زلزله‌زدگی، مار و عقرب‌زدگی بالاتر است.

روحانیت عوام‌زده‌ی ما چاره‌ای ندارد از اینکه هر وقت یک مسئله‌ی اجتماعی می‌خواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحی و غیراصولی برود و از مسائلِ اصولی صرف نظر کند.

(شهید مرتضی مطهری، بحثی درباره‌ی مرجعیت و روحانیت، صص ١٨۴-١٨۵)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۰
محسن ذوالفقاری

می‌گویند سگی به شیری گفت: اگر با من مبارزه نکنی به شیران خواهم گفت که زمن می‌هراسی! شیر در جوابش گفت: آن شماتت را خوشتر دارم از اینکه بگویند چرا مثل منی با سگی مثل تو مبارزه کرده است!

آرین غلامی شیرمردی است که قید قهرمانی و جایزه ٢۵هزار دلاری را زد و با سگ صفت‌های اسرائیلی مسابقه نداد و مهم‌تر از آن، حرف‌هایی بود که در جواب خبرنگارها زد.

خبرنگار: سالن چطور بود؟ تو صدر بودی و... آرین: «در آن لحظه شرایط سخت بود. همه داشتند مرا نگاه می‌کردند. من در صدر جدول بودم و همه شگفت‌زده شده بودند و اصلا انتظار نداشتند. باورشان نمی‌شد. یک لحظه سالن را سکوت فرا گرفته بود. تا این‌که همهمه و پچ‌پچ‌ها شروع شد. می‌دانستم دارند درباره من حرف می‌زنند. ساعت را می‌دیدم که دارد تندتند حرکت می‌کند اما من در یکی دو دقیقه تصمیمی که باید را گرفتم. من پیروی کردم از راه خودمان و حرف حضرت آقا. نرفتن پشت میز مسابقه برای من که صدرنشین بودم و فاصله زیادی تا قهرمانی نداشتم سخت بود، اما انتخاب خودم بود و بهترین تصمیم را گرفتم». و در جایی دیگر آرین، به هم سن و سال‌های خودش می‌گوید: «بچه‌هایی که قصد دارند وارد ورزش‌های حرفه‌ای شوند باید حواس‌شان باشد روی خودشان کارکنند که نسبت به مسائل انسانی حساس باشند. کسی که می‌خواهد قهرمان باشد باید روی مسائل اخلاقی‌اش هم کار کند».

او ثابت کرد صفحه شطرنج دنیا، مهره غاصبی چون اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد. او ثابت کرد پهلوانی فقط به زور بازو نیست. او ثابت کرد قهرمانی فقط رفتن به سکوی اول و گرفتن مدال طلا نیست. او ثابت کرد همه ارزش دنیا پول نیست. او کاری کرد کارستان. ممکن است اقوام، روزنامه‌نگاران، ورزشکاران و هنرمندانِ کوچک او را تحقیر و اذیت کنند ولی حتما دعای بزرگمردانی چون رهبری و شهدا را پشت سرش دارد چرا که او به نمایندگیِ نسل پنجمی‌ها قدمی مهم به سمت کیش مات کردن اسرائیل برداشت.

انقلاب نسل به نسل، چهل به هفتاد آمد

هر یـکی رفت زپشتـش خلـفی داد آمــد

محسـن و آرین هر یک، افسر رزم بودند

غرب در هر دو نبرد سخت به فریاد آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۱
محسن ذوالفقاری

شب جمعه به دعوت خودم در جمع اینستاگرامی‌های انقلابی حضور یافتم! وقتی این جمعیت انقلابی را دیدم که از ساعات اولیه جلسه حضور به عمل رسانده بودند کنار گوشه‌ای برای خودم پیدا کردم تا غیرانقلابی بودنم زیاد عیان نشود! وقتی خوب جاگیر شدم یک نگاهی به دور و بر کردم و یکی یکی رفقایم را پیدا می‌کردم! بعضی‌هایشان برای خودشان کسی هستند و فرصت هیچ جلسه‌ای مهمی را ندارند ولی برای این شرکت در این دورهمی از همه زندگی‌شان زده بودند! وقتی رصد و بازرسی رفقایم تموم شد نگاهی کلی‌تر به جمعیت داشتم و شاهد بودم اکثرا سرشان در گوشی بود حتی میهمانان! خب لامصبا لااقل تو دورهمی بذارید دورِهم باشیم! پیشنهاد می‌کنم مسئولین در دورهمی بعدی، یک سبد بذارند جلوی در ورودی، شرکت‌کنندگان قبل از ورود موبایلشون بندازند داخلش! البته ناگفته نماند برنامه‌هایی که فضاهای شوخی‌های کذا و کذا بیشتر داشت سرها کمتر در گوشی بود و اجراهای تخصصی و علمی، برعکس! درست مثل خود اینستاگرام که سرگرمی‌های و جوک و خنده طرفدارهای بیشتری دارد!

وقتی رصد کلی هم تموم شد نگاهی به مهمانان انداختم؛ کسانی که در فضای حقیقی #متخصص در امری بودند شناخته‌شده تر از مابقی افراد بودند! و حقیقتا در عالم مجاز نیز این افراد موثرتر از کسانی هستند که به دنبال جریان‌سازی و باندبازی و هشتک سازی هستند!

در نهایت محو سالن و امکانات و... شدم و از خودم پرسیدم هدف برگزاری چنین دورهمی و با چنین خرجی و مخارج چیست؟

پ ن: چند پیشنهاد به مسئولین اینستاگرامی‌های انقلابی با لهجه مشهدی!

١. قضیه سبد جلو در ورودی رِ جدی بِگیرن!

٢. به جای کیس آبمیوه، شله بِدِن، شله!

٣. در تبلیغات در کنار اسم و عکس دعوت‌شدگان آدرس آیدی اینستاگرامشان هم بزنن! اونایی که حرفی برای گفتن دِرن بُلدشان کنن، بهتره!

۴. اگه بشه که به جای دورهمی، هیئت داشته باشِم که دیگه خیلی عالی مِشه! هم با محوریت اهل بیت بیشتر دورِهم هستِم (کمی و کیفی) هم با انقلابی‌گری بیشتر جور درمیه! هم پیشنهاد دومی بهتر عملیاتی مشه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۱۶
محسن ذوالفقاری

وقتی برای بازدید از نمایشگاه مدیریت مسجد دعوت شدیم خیلی مشتاق بودم حاج آقای حاج علی اکبری را از نزدیک ببینم و در حقیقت تنها انگیزه‌ام از بازدید نمایشگاهِ دستاوردهایِ مرکزِ رسیدگی به امور مساجد، بازدید از رئیس این مرکز بود!

خلاصه بعد از تشیع جنازه باشکوه آقای کریم آبادی در دانشگاه به سمت سازمان فرهنگ و ارتباطات رفتیم تا از این نمایشگاه دیدن کنیم. (بماند که چرا نمایشگاه مسجد در سازمان برگزار می‌شود!) بعد از استقبال و پذیرایی حضرات، بازدید ما تقریبا از ساعت ١٠ صبح شروع شد. الحق و الانصاف نمایشگاه خوب و جالبی بود و زحمات چندین ساله این مرکز با قالب‌ها و فضاسازی خوبی به نمایش گذاشته شده بود. در ضمن محتواهایی خوبی تولید شده بود که امید است هرچه زودتر چاپ شود و در اختیار عموم قرار بگیرد. مراحلِ آخر غرفه‌های نمایشگاه را به علت نزدیک شدن به اذان ظهر سریع گذارندیم. نماز جماعت را در نمازخانه سازمان که گنجایش آن جماعت را نداشت اقامه کردیم! وقتی از نمازخانه خارج شدیم بالاخره حاج آقا حاج علی اکبری را دیدیم ولی در حال خواندن نماز پشت سر روحانی جوانی بودند! اساتید وسط‎ تعارف‌پراکنی برای صرف ناهار با حضرات بودند که حاج آقا نمازشان تمام شد و برای عرض ادب خدمت ایشان رفتیم و ایشان نیز طبق روال همیشه با لبِ خندان خوش‌آمدگویی و احوال‌پرسی کردند. طبق رسم ادب دعوت ناهار را رد نکردیم! و برای صرف ناهار دوباره به نمازخانه برگشتیم! بعد از ناهار در حال رفتن به سمت درب خروجی بودیم که دوباره حاج آقا را دیدیم که گوشه‌ای با چند تا از طلبه‌های جوان که انگار ائمه جماعت چند تا از مساجد تهران بودند در حال صرف ناهار بودند. دستی تکان دادیم و با یک یاعلی دو طرفه خداحافظی کردیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۴
محسن ذوالفقاری

قبل‌ترها، اینکه امام جماعت مسجدی در دل مردم باشد و مشکلات آن‌ها را حل و فصل کند امری عادی بود. اینکه امام جمعه‌ای همچون مردم عادی به بازار بیاید و خرید کند امری عادی بود. اینکه مسئولین با همکاران خود غذا بخورند امری عادی بود. اینکه شخصیت‌ها در کنار مردم در نماز جماعت‌ها شرکت کنند امری عادی بود. اینکه همه احترام اذان و نماز را داشتند امری عادی بود. اینکه به جوانان بها داده میشد و آن‌ها اعتماد میشد امری عادی بود. حالا چه شده است که وقتی خبرهایی با این سبک و سیاق به دستمان می‌رسد ذوق‌زده می‌شویم و گوش عالم را کر می‌کنیم؟

 امروز، انگار امور دیگه‌ای عادی ‌شده! نظر شما چیه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۰
محسن ذوالفقاری

در رقابت اتکا ورزشکار بر قوه غضبیه است لذا کسی که این قوه را در خود تقویت می‌کند شجاعت و جسارتی بیشتری دارد و هیچ ترسی و بیمی به خود راه نمی‌دهد و این توانایی را باید در تمرینات روزانه و در مسابقات در هر سطحی که هست پرورش دهد تا بهتر رقابت کند، بهتر بجنگد تا به نتایج بهتر و مقام‌های بالاتر برسد.

شما برای یک آبشار دقیق در والیبال یا یک شوت کات دار در فوتبال یا یک شیمه زیبا در جوجیتسو یا یک بُرَنداز فنی در کشتی نیازمند این هستید که جنگنده باشید! آری! تمام رقابت‌ها محتاج این اصل هست ولی هرچه این رقابت با خشونت بیشتری همراه باشد و تن به تن باشد(مثل ورزش‌های رزمی) نیاز به این قوه محسوس‌تر است. پس علاوه بر تمرینات تکنیکی و تاکتیکی و مهارتی و جسمانی، مهارت‌های روانی مخصوصا جنگنده، شجاع و جسور بودن به همراه کنترل قوه غضبیه از اصول مهم ورزش قهرمانی است.

پ ن: میدان ورزش میدان ترس و بیم نیست، میدان #شجاعت، اقدام و پیش‌رفتن است. مقام معظم رهبری

پ ن: تبریکات فراوان به بروبچ باشگاه مسجدمون به خاطر کسب مدال‌های رنگارنگ در مسابقات استانی جوجیتسو و خداقوت به مربی باشگاه استاد روح‌الله یعقوبی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۶
محسن ذوالفقاری

بسیجی کسی است که فقط خدا او را خوب می‌شناسد! یک نمونه از اون بسیجی‌ها آقا محمدرضا سنجرانیِ با ابهتِ کلاس‌هایِ رزمی و آموزش بسیج یا همون رضا سنجرِ شوخ طبعِ خودمان است.

همان که هم قاری قرآن در سطح کشوری بود! هم یک کمدین در سطح بین‌المللی!

هم روضه‌خوان بود، هم بذله‌گو!

هم پرکار بود، هم لوده!

هم متواضع بود، هم مغرور (باغرور)!

هم خانواده دوست بود، هم رفیق‌باز!

هم هیئتی و مسجدی بود، هم پولدار و زانتیاسوار!

همان که از خبر شهادتش هم شوکه شدیم، هم محزون! بعد از شهادتش نیز هم با خاطراتش خندانیم، هم از دوری اش گریان!

رضا سنجرانیِ عاشق حضرت رقیه، در شب سوم محرم (شب حضرت رقیه) به شهادت رسید و چه خوش به همگان نشان داد که چک سفید امضای شهادت صرفا در وجه قدیسان نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۲
محسن ذوالفقاری

در جهت تایید این حرف که معماری مسجد از همه چیز مهم‌تر است و همچنین توجیه ساخت مناره و دیوارکشی دورتادور مسجد، خاطره‌ای برایم تعریف کرد: جلوی در مسجد بودیم که چندتا جوان با یک ماشین مدل بالا جلو ما ترمز زدند و گفتند عجب چیزی ساختید! دعوتشون کردیم به داخل مسجد که با تعجب گفتند این‌جا مگه مسجده؟! جون میده انقلاب بعدی اینجا رو تبدیل کنیم به کافه!
در جواب گفتم: اگه خدای نکرده کشور بیفته دست این افراد، آیا مساجدِ گنبد و گلدسته دار مسجد می‌مونن؟
گفت: بستگی داره به افرادِ اون مسجد.
گفتم: جوابتون خودتون دادید! ارادتمند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۷
محسن ذوالفقاری

ترکیه کشوری است که هم مسجد دارد هم نایت کلاب، هم کلیسا دارد هم کازینو. هم خانم با حجاب چادر و پوشیه دارد هم خانم با شلوار و پیراهن. هم مسلمان دارد هم مسیحی و یهودی و لاییک. مسلمانان نیز هم بی‌حجاب هستند و هم باحجاب ولی هر دو معتقد هستند به اعتقادات دینی.  ملاک و معیار مسلمانی حجاب و انجام مناسک دینی نیست بلکه هویت دینی و اخلاق و رفتار دینی است. بیش از 90 درصد جمعیت ترکیه مسلمانان هستند ولی آزادی دینی وجود دارد و همه به اعتقادات و تفکرات یکدیگر احترام می‌گذارند و با مساحمه با یکدیگر تعامل می‌کنند.

حال و روز ایران چگونه است و چه آینده‌ای در پیش دارد؟ با دیدن امروز ترکیه می‌شود در مورد فردای ایران، به فکر فرو رفت و تاملی داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۲
محسن ذوالفقاری

دیشب یکسری به باشگاه تکواندو بچه‌های مسجد زدم. در حال مبارزه بودند. در فینال قبل از شروع مبارزه یکی از بچه‌ها دست‌هایش به حالت دعا گرفت و زیر لب زمزمه‌ای کرد. بلافاصله مربی ازش پرسید: دعا می‌کنی برنده بشی؟ حالا اگه بازنده شدی چی؟! خیلی راحت و با رضایت خاطر در جواب گفت: خب خدا نخواسته دیگه! مربی که انتظار همچین جوابی از پسربچه ده یازده ساله نداشت به وجد آمد و از بقیه خواست به خاطر معرفتش تشویقش کنند!

در حدیث داریم پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله و سلّم ـ در شب معراج از خداوند سبحان سؤال کرد: پروردگارا! ارزشمندترین کار چیست؟ خداوند ـ عزّوجلّ ـ در پاسخ فرمود: در نزد من چیزى از توکّل و اعتماد بر من و رضا به داده من برتر نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۷
محسن ذوالفقاری

امشب در جلسه‌ «از ترکیه چه خبر؟!» دکتر سید بشیر حسینی اول صحبتشان را با این جمله شروع کردند که خاطره تعلق خاطر می‌آورد و نسل شما خاطره کم دارد و به خاطر همین هم خودکشی تو نسل‌های شما و بعد از شما خیلی هست!
تا این جمله را شنیدم بلافاصله اتفاق اسفناک خودکشی یکی از دانش‌آموزان مدرسه که خودش را در حیاط خانه حلق آویز کرده بود و هم‌چنین اتفاقات ماقبل از آن که شامل مشکلات شدید خانوادگی و سفر رفتن‌های متعدد خانواده‌اش و تنها گذاشتن او به بهانه‌های مختلفِ درس و...، علاقه شدید به دوست دخترش و محدودیت‌های ارتباط با او و در نهایت اصرار فراوان برای رفتن به سفر کربلا در اربعین با دوستانش و مخالفت شدید خانواده‌اش، به ذهنم خطور کرد و این اتفاقات را برایم معنادار کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۰
محسن ذوالفقاری

امسال به یکی از مسیرهای منتهی به مشهد رفتم تا که خیل عاشقان را ببینم. عاشقانی که برای رسیدن به معشوقشان کیلومترها در شب‌ها و روزها در هوای سرد و جاده‌های خطرناک پیاده‌روی می‌کنند. عاشقانی که با وجود آن همه خستگی و درد پا و بدن وقتی چایی تعارف می‌کنی به رویت لبخند می‌زنند و دعای خیر برایت می‌کنند. عاشقانی که تنها امیدشان نفس‌زدن در این مسیر است. چرا که یقین دارند از این طریق امیدشان ناامید نمی‌شود.

و من به حال و امید و شعف و عاشقی آن‌ها غبطه می‌خورم. به نوجوان 15 ساله ای که از سبزوار آمده بود و 7روز در مسیر بود غبطه می‌خورم. به پیرزنی که که کوله به دوش خودش را کشان کشان به جلو می‌کشد غبطه می‌خورم. به مردی که پسر پا شکسته اش را بر کولش حمل می‌کرد غبطه می‌خورم. به خادمانی که از زندگی خودشان گذشته بودند و جهت آسایش و پذیرایی از زائران با دل و جان خدمت می‌کردند غبطه می‌خورم. این‌جا همه‌اش درسِ از خودگذشتی است. و من چه ام؟! #هیچ یک هیچ پر مدعا که خود خوب پنداری اش کار دستش داده است. تازه می‌خواهد معنی زندگی و گذشتن از خود را درک کند، تازه می‌خواهد به خود بیاید. کاش این روزهای آخرین ماه صفر پایانی نداشت.

پ ن: آخرین روزهای ماه صفر فرصتی هست برای مشهدی‌ها تا امضای دو ماه نوکریشان را با خدمت به زائران امام رضا از حضرتش بگیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محسن ذوالفقاری

سر کلاس یکی از دانش آموزان در تخس بودن و اذیت کردن چند سر و گردن از همه بالاتر بود! در حدی که مجبور شدم از کلاس اخراجش کنم! زنگ تفریح وقتی تنها پیداش کردم گفتم مواظب خودت باش! معاونین مدرسه هم ازت راضی نیستند. کم کم باید دعوت اولیاء بشی! در کمال ناباوری در جوابم گفتم: بهتر! دعوتشون کنید تا حداقل منم ببینمشون! صبح که بیدار میشم دارن میرن سرکار. شب هم که میخوام بخوابم از سرکار میان! غذا هر روز منم شده یا پیتزا و ساندویچ یا شامِ شب‌هایِ قبلِ داخل یخچال! روزهای تعطیل هم که خونه هستند انگار نیستند. انگاری من تو این خانه اضافه هستم. اگه من نبودم الان سر زندگی خودشون بودند و زندگی می‌کردند! از هم خداحافظی کردیم و به سمت دوستانش رفت. هنوز چند قدمی ازم دور نشده بود؛ برگشت گفت: البته فکر نکنم بیان! چون سرشون خیلی شلوغه! و من چندان اهمیتی براشون ندارم!

شعر دوست خوبم حجت الاسلام حسین مودب این خاطره مرا بهتر می‌تواند توضیح و تفسیر دهد:

از زمانی که مانده در یادش

پسرک با غم است رو در رو

مثل تنها درخت یک صحرا

خستگی موج می‌زند در او

 

آرزوی پسر شده اینکه

جای فریاد ساعتش به سرش

صبحی از خواب خوش شود بیدار

با صدا و نوازش پدرش

 

صبحی از خواب خوش شود بیدار

و ببیند که مادرش خانه است

در سماور علاقه می‌جوشد

غرق لبخند میز صبحانه است

 

سر درس و کلاس هم ذهنش

مثل گنجشک بی‌پر و بال است

فکر او ظهر! خانه! تنهاییست

و ناهاری که توی یخچال است

 

صحنه‌ی بعد: شب شد و خانه

یک زن و شوهرند، یک فرزند

این طرف کوه حرف با لبخند!

آن طرف: «خسته‌ایم» بی‌لبخند!

 

با خودش حرف می‌زند انگار

پسرک روی تخت زیر پتو

بغض کرده شبیه هر شب باز

نیمه شب هم گذشته اما او

 

کاش می‌شد که حال و روز مرا

یک نفر بود تا که می‌فهمید

کاش می‌شد که مادرم یکبار

خیسی بالش مرا می‌دید

 

مادری شغل حضرت زهراست

افتخار است خانه‌داری تو

مادری ارزش است مادر من

نه فلان منصب اداری تو

 

از همان کودکی شدم محروم

از محبت و عشق! از مادر!

شیر خشک است سهم طفلی که

مادر او شده است "نان" آور!

 

حرف‌هایش هنوز مانده ولی

زیر تیغ سکوت حرفش مرد

خسته از بی‌کسی و تنهایی

پسرک روی تخت خوابش برد

 

پ ن: فرد عکس با فرد متن متفاوت است!

پ ن: باشد که عاقبت طلاق و متارکه والدین به خودکشی و مرگ فرزندان ختم نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۵
محسن ذوالفقاری


این کلیپِ کوتاه از چند جهت توجه‌ام را جلب کرد.

1. مداحیِ نوجوانی از حفظ و با تسلط کافی
2. شعری پرمحتوا
3. همراهی کامل دیگر نوجوانان
4. حضور یک روحانیِ جوان در جمع سینه‌زن‌ها و در کنار مداح
5. نورپردازی و دکور مناسب
6. لوگوهای کنار صفحه!

این شعر دیرینه، شعارِ ما بسیجی‌ها
باید گذشت از دنیا به آسانی
باید مهیا شد بهر قربانی
مولا حسین مولا، مولا حسین مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۹
محسن ذوالفقاری